متن حکم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حکم
چه حکمی دارد چشمانت
که هی دل ب تومی بازم
تو خال در دست
من هاج و واج!!!
. کدام برگه رابیاندازم
توی مغرور آس در دست
برنده ای قطعا
من بیچاره
داس برداشته
روی فرش
کشنیزپاک میکنم
قبول میکنم
باقمار خیالت مشغولم
باختم به یک حاکم،
کلا اینجانب یک...
خود را به تو بسپارم ای دل تو چه می خواهی
عقلم شده بی حاصل هر آن چه تو میدانی
من هر چه که می کارم بی تو همه بی حاصل
حکم آن که تو میدانی فرمان به چه میخوانی
حکم کردم دل، ولیکن اول بازی بُرید
دل بدستش داده بودم پس چرا دل می برید
نوبتی دیگر گذشت و نوبت من باز شد
شک و تردید صدور حکم هم آغاز شد
چشم در چشم حریف و دیگری بر دست یار
بر زمین انداختم سرباز دل را بی قرار
اشتباهی...
حکم می دهد اسفند:
--گیسوانت در بند بماند!
فروردین اما،،،
تردید می کند.
...
نومیدی؛
چیز بدی ست...
می دانم،
می دانم
هیچ اردیبهشتی\
عطر گیسوانت را
آزاد
نخواهد
کرد!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)