وقتِ تلفظِ حماقت دهان درّه ای بلغور می کرد ( گلابی باید قرمز باشد وگرنه اصلاً گلابی نیست) خیره شدم به خیار که در آب دوغِ رقیقِ عصر مثل مکعب مستطیلِ فلسفی شیهه می زد کمی آن طرفتر هشتگِ (حقیقتِ تلخ) استفراغِ افاضات استقرا می کرد (موز فقط با پوستش...