جانم توئی چگونه توانم از آن گذشت؟
چای می نوشم ولی از اشک، فنجان پر شده ست....
از من شکسته دل تر اگر هست هم، منم!
I breathe my love full of love...️ من پر از عشق توام مرا نفس بکش ..
تو همان تافته ای که از همه جدا بافتمت ..
عاقبت عشق به یک خاطره می پیوندد...
تکیه بر وصلِ تو کردم، گوشمالم داد هجر...
نیست...
گر تو هم از عشق پیغام آوری ، پیغمبری حیدری نیا
از برم رفتست و با او گرم گفتارم هنوز...
من کنارِ تو تماشایی شدم...
در دلم آهسته می گرید کسی...
حالم از شرحِ غمت ، افسانه ایست...
خرم تنی که جان بدهد در وفای یار ...
بِسوده ترین کلام است دوست داشتن
تورا چه غم؟ که یکی در غمت به جان آمد.
عشقت، بنای عقل به کلی خراب کرد...
خویِ من کِی خوش شود بی رویِ خوبت ای نگار؟
ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان.
من چه می کردم به عالَم گر نمی دیدم تو را...؟
سختم آید که به هر دیده تو را می نگرند
از هرآنچه که تو را از آغوش من دور می کند بیزارم...!
من جز تو کس ندارم، پنهان و آشکارا
ز تو کی کنار گیرم که تو در میان جانی..️