پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بازم یه پاییز ،دوباره بارونهجوم فکرت، همون خیابوندوباره دلشوره ی تورو دارمدوباره دلتنگتم عزیزمدوباره دارم به هم می ریزمچقد از این حال بی تو بیزارم... برشی از ترانه...
از من چه مانده بعد تو جز ناتوانیم؟ جز سنگ قبر خاطره روی جوانیم… بی عشق و بی عاطفه و هیچ وعده ای ماندم چگونه سمتِ خودت میکشانی ام! برشی از ترانه...
از کدوم خاطره برگشتی به من؟ که دوباره از تو رؤیایی شدم همه دنیا نمی دیدن منو من کنار تو تماشایی شدم......
این زندگیمونه یه سفره ی خالی کف خونه این زندگیمونه با ما کسی جز ما نمیمونههر روزمون اینه آیینمون حتی مارو نمیبینه هر روزمون اینه تشویش و بغض و حسرت و کینهروزا هلاک نون شب نون زدن تو خون بیرون و تو زندون این زندگیمونهچاقوی تو مشتم جا مونده تو پشتم من بچمو کشتم هرشب تو این خونهتو حس زخمای مارو نمیفهمی تقدیر اگه اینه دنیا چه بی رحمی دنیا چه بی رحمیبا این همه بغضو تو این همه سختی هر جا بگی گشتم دنبال خوشبختی دنبال خوشبختیدور گلوی ما از بس...
اگر برای ابد ، هوای دیدن تونیفتد از سر من چه کنم؟...
چه بی رحمانه زیبایی ......
تو هوایى که براى یک نفس خودمو از تو جدا نمی کنم ... ️️️...
به یک نگاه تو تمام من خراب شد......
من کنارِ تو تماشایی شدم......
توفرق داری با همه دنیامنِ عاشق این حسِ تبعیضم......
از کسی خاطره دارمکه دیگه بر نمیگرده......
اگر برای ابد / هوای دیدن تونیفتد از سرم چه کنم؟...
اگر برای ابد / هوای دیدن تو نیفتد از سر من/ چه کنم؟...
کجا باید برم یه دنیا خاطره ات تو رو یادم نیاره / کجا باید برم که یک شب فکر تو من و راحت بذاره......
خودم خواستم با تمام وجود با تویی که نبود عاشقانه بمانم من این عشق را با همین کوه غم روی دوش دلم تا ابد می کشانم...
اینجا بجز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست...
چه بی رحمانه زیبایی...
به یک نگاه تو تمام من خراب شد...
اگر برای ابد هوای دیدن تو نیوفتد از سر من چه کنم ؟...
اگر برای ابدهوای دیدن تو نیفتداز سر منچه کنم ؟...