غمم از حد فزون است و به قلبم تیر غم بنشسته و پایم اسیر باتلاق سرد تنهایی ست ... تنم داغ است ... تبم بالاست ... و بد کوک است ساز قلب نا آرام دلم آشوب آشوب است . تپش های دل ناشاد هردم زند فریاد تنهایی! نشان رفته هدف...
سیل/بند پاره شد/دانه دانه تسبیح
یک دانه ی تسبیح نماز سحرت را ؛؛؛ آرام به نامِ منِ محتاج بینداز.