متن محتاج
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محتاج
این روزها
جای نبودنت تیر می کشد
و بغض کهنه ای گلویم را می فشارد
بیا در این وانفسای زندگی
کمی از دوستت دارم هایت را
برای من کنار بگذار
که من برای شنیدن واژه های احساس
محتاج لب های توام
خداوندا خداوندا خدایا
خریداری دل بشکسته آیا؟
ببین از ظلم ظالم زیر تیغیم
همه محتاج لطف بی دریغیم
برای باران مینویسم
برای بیابان
برای تو که بودنت مثال نفس
برایم ضروری است
پس بخوان
همچو بیابان که محتاج باران است
منم محتاج تو هستم تو که همچو بارانی
برای تنِ خشکیده من
بیا؛ ببار بر من تر کن خاک وجودم را
شاید که سبز شد این بیابان تن...
و من هر روز
محتاج یک لحظه نگاهم از تو
تا تولد دوباره ام را
در آینه ی چشم هایت
جشن بگیرم
مجید رفیع زاد
محتاج تو ام کرد
هر بار دیدم عشق تاراج تو ام کرد
پیغمبر شب های معراج تو ام کرد
با زورق جامانده از گرداب و طوفان
درگیر اقیانوس و امواج تو ام کرد
تنها نبودم یاد تو در سینه ام بود
با باد و بورانی که آماج تو ام کرد...
هر شب به وقت عبادت
میان محراب عشق
با هر قطره از اشکم تسبیح می زنم
و تو را از خدایم تمنا می کنم
بیا که در ابری ترین روزهای زندگی
محتاج آفتاب نگاه توام
مجید رفیع زاد
شب هایم را
به صبح پیوند می زنم
و در انتظار سپیده ای روشن
چشم به راهی می دوزم
که خبر از آمدن تو می دهد
به انتظارت می مانم
حتی شده تا صبح با ماه سخن می گویم
بیا که وجود سرد من
محتاج آفتاب نگاه توست
مجید رفیع...