یک نفس خندید و آتش بر دلم دلدار زد با همان لبخند شیرینش مرا هم دار زد
میرود اینجا سر هر بی گناهی پای دار بار کج این روزها اغلب به منزل میرسد
به دار آویختند الک را تاوان داشت موی آسیابان
من را دار بزنید بانو فرش میبافد...
گلی با هزار گره بر دار کشیده است مرا دوست داشتنت نمی افتد از سر