غرور لعنتی شد پایِ رفتن,گرچه میدانم
درون جاده های بی سر و ته,بی توحیرانم
منم آنکه برای عشقهای دیگران شاعر شدم امّا
خودم یک مصرعِ بی وزن,در اعماق دیوانم
شبیه شهریارم,شاعری عاشق بدون تو
جوانی رفته و پیرم، ولی نشکست پیمانم
شکوفایی نخواه از من,خزان زد شاخه هایم را
شبیه...