پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو را جایی دیده ام در آینه وقتی نگاهم می کرددر قاب خالی پنجره وقتی به ماه نگاه می کردمدر شادی گنجشگان صبح وقتی در جوی آب بازی می کردنددر کتابی که می خواندم آهنگی شنیدمدر خانه ی تو نشستم چای از دست تو نوشیدمچشمانی لبخند می زد راستی تو را کجا دیدم کجا شنیدمفیروزه سمیعی 🦋...
آنچه دارمدیداری از توستای دستنیافتنیو چشمانیکه از دست رفتنیست...