به آغوشت
که می رسم
تمام جهان
کوچک می شود...
تو همان جایی
که آرامش
از آن جا می جوشد...
وقتی نباشی
جهان
خالی تر از همیشه است...
هرچه بگویم
نمی گوید
آنچه
چشم هایم به تو می گویند....
در میان همه ی کلمات
تنها نام تو
معنای زندگی ست...
هر قدمت
ردپایی از رؤیا
روی خاکِ این روزگار...
...
فیروزه سمیعی...
نفس هایت
نبضِ بی قراریِ من
فیروزه سمیعی...
گم شدم
در سکوتِ نگاهت
بی آنکه
راه بازگشتی باشد...
با تو
هر ثانیه
بی نهایت می شود
فیروزه سمیعی...
هر شب
خیال تو را
کنار خود
می خوابانم
شاید که صبح بیدار شوم
و تو واقعیت باشی
فیروزه سمیعی...
از دست های تو
امواجی می ریزد
که اندوه را
تا دوردست ها می برد...
....
فیروزه سمیعی...
دل سنگ
خالی از هر صدا
ترک خورد
آرام
....فیروزه سمیعی...
هیچ وقت نمی فهمی که
در هر خداحافظی،چ
چه چیزی از تو
برای همیشه می میرد...
چشمانت نور خورشید من اند.
حرفی بزن
گاهی بی تو چنان سردرگمم که آوای قدم هایم مرا می ترساند...
به آغوشت که می رسم ☘️
تمام جهان کوچک می شود🍃
....فیروزه سمیعی...
خنده ات
همان است که از یادم برده بود☘️
چه اندازه خوشبختی ساده است🍃
...فیروزه سمیعی...
عشق
نامی نیست
حس آتشی ست که زبانه می کشددر سینه ام
و می سوزاند
هر فکری
جز تو را
فیروزه سمیعی...