پنجشنبه , ۲۰ بهمن ۱۴۰۱
می نوازد احساسِ پریشانم،شهرآشوبِ عاشقی را،با تار و پودِ دل؛تا که شاید،چنگِ آرامش زند،بر تار تارِ مویت،در بسترِ پریشانی!زهرا حکیمی بافقی (کتاب گل های سپید دشت احساس)...
سرشار از احساس است،شعرِ زندگی با تو؛ وقتی که:صبح،از مَطلعِ آفتابگردانِ بوسه هایت،شکوفا می شوم؛و شب،در مَقطعِ شب بوی آغوشت،آرام می گیرم!زهرا حکیمی بافقیکتاب گل های سپید دشت احساس....
در بندِ عشقت اسیرمببین چه سانژرفای احساسمبا تکرارِ محبّتترجیع بندِ مِهر می سراید!شاعر: زهرا حکیمی بافقیکتاب: گل های سپید دشت احساس...
چترِ دستانت راسایه سارم کنتا احساسمرها گردداز دستِ باران دلتنگیزهرا حکیمی بافقی (کتاب گل های سپید دشت احساس)...