شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
می شد ای کاش که برگردی و تکرار شوی......
من مُسکنام تمومه، قصه بازم ناتمومهچند تا عکس پاره پاره، هنوز اینجا پیش رومه من یه تبعیدی خسته، که پرو بالم شکستههمه ی دار وندارم، شده این قلب شکسته چرا آروم نمیگیرم ،مثل هر آدم عادیمن یه بی منطق رَدی، شدم کارام غیرعادیتو چرا تموم نمیشی، تو چرا تکرار میشیتو چرا هرروز با من، صبح به صبح بیدار میشی میخوام که فریاد بزنم، اسم تو رو داد بزنمتوی پَس کوچه ی شب، باز زیر آوازبزنمپُراز خیال تو بشم، پر از هوای تو بشمبا ش...
چقدر محو شوم هر روزدر تکراری های دل؟چقدر محو شوم هر روزدر مات های آیینه ی احساسم؟زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)...
ایام به تکرار و دلم در پی دلداردلدار به هجران و منم ساکت و بیمارهرگز احدی حال منِ زار نفهمداین حالِ پریشان شده از چیست ؟ ز تکرار- یاسمن الله دادی...
روزها تکراری، اما تو تکرار نشو، که بیزارم از تکرار... حجت اله حبیبی...
در بندِ عشقت اسیرم؛ببین چه سان،ژرفای احساسم،با تکرارِ محبّت،ترجیع بندِ مهر می سراید!زهرا حکیمی بافقی، کتابِ گل های سپید دشت احساس.🍃🌸🍃...
ملال آور تر از تکرار رنجی نیست در عالمنخستین روز خلقت غنچه را خمیازه میگیرد...
گیر کردیم توی تکرار، خیلی که متفاوت باشیم از یه تکرار در میایم، میوفتیم توی یه تکرار دیگه ..و این قشنگ نیست.....Saeideh......
جدایی بی خداحافظی خیلی تلخه انگار که انتهای فیلم تمرکز تو از دست می دی و نمی فهمیش مجبور میشی مدام برگردی و از عقب تمام شو مرور کنی اما باز اون لحظه آخر حواست پرت میشه و از دستش می دی برای همین گیر می کنی تو یه حلقه تکراریلدا حقوردی...
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار...
بهار می آید و می رود و تکرار میشود من به درد کشیدن زمان رفتنت راضی اماگر از بهار یاد بگیری...برای هر رفت برگشتی بگذاری...نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
\یک\نفر باید باشد...که برای همیشه \باشد\.....مثلا \تو\...با همین چشمهای جذاب و نگاه گیرا....در این سرمای یکهویی پاییزی انقدر نگاهم کنی....که\من\ از یخ زده ترین زاویه ی قلبم شروع به سبز شدن کنم....که عاشقت شوم...تو نگاهم کنی...من عاشقت شوم...تو نگاهم کنی..من.....این قشنگ ترین تکرار دنیاست....میشود همیشه برایم انقدر \تازه\, شوی!؟...
این شهر قدم های مارا از دست باران دور نگه داشته بود او هم می دانست کسی مانند ما تکرار نمیشود ...نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
بوسیدن تو تنها تکراریست ،که تکراری نمی شود...
بیهوده نگردید به تکرار در این شهراو طرز نگاهش، بخدا شعبه ندارد......
خسته نشدی از تکرار تکرار ها ؟از مرور هر روز خاطرات ؟از بی حواسی و ریختن چای در بشقاب ؟تا کی میخواهی در گذشته سیر کنی ؟یک بار برای همیشهشجاعانه مقابل گذشته بایست از دل اشتباهات تجربه را بیرون بکش و پلهٔ راهت کن ...با بوسه ای اشتباه را بدرقه کن تا فراموشی ...و حال آزادانه به سوی آینده پرواز کن ..♡...
بازهم در خیابان های زرد و نارنجی با گلوله های سفیدیکه از آسمان به زمین میبارد پوشیده خواهد شد،ردپایی که مدتها باران نشُست،به زیر برفها پنهان خواهد شد؛ما دیوانه های به جا مانده از فصل زردیم،که در سرمای سفید و دل یخ زده،به امید وصال فصل سبز دل بسته ایم...ما سالهاست اینگونه تکرار میشویم...
چه بخواهیم چه نخواهیمروزگار می گذردو ما نمی توانیم رو به رویتمام اتفاق های بد قد علم کنیمتا نیفتدتا بوده همین بوده!اما می شود خوب بودمی شود خوبی کردمی شود میان این همه سیاهیرنگی بود!تا بوده همین بودهو ما میان این تکراریا باید تسلیم شویمیا ادامه دهیمیا باید غم شویمیا باید شادی بیآفرینیم!انسی نوشت...
آدمیزاد خود از تکرار می گریزد ،اما تکرار می کند آنی را که بارها باعث کوفتن سرش به سنگ شد !اصلا آدمیزاد گویی آفریده شد برای به عینیت درآمدن واژه ی لجبازی !گاه دوست دارد از یک سوراخ صدها بار گزیده شود اما رسالتش را خوب به پایان برساند ....به سمتش میروند ،فرارمی کند ....نمی روند، او آنها را دنبال می کند ....خیرش می دهند شرش را می بیند ...نیکی اش می کنند ،تاب ندارد !تاب و ظرف انعطاف و لطف را ندارد ....آدمیزاد حرفش حرف خودش و مرغش بر یک پایش سوار است ...
یادتان نرود اتفاق های خوب فقط یکبار برایتان می افتند ...یکبار عاشق میشوید ،یکبار می توانید یک نفر را از ته دل ببوسید ،یکبار با یک صدا دلتان می لرزد ،یا یک آهنگ است که شما را از خودتان میگیرد ...یادتان باشداز آن لحظه نهایت لذت را ببرید ...تکرار اتفاق های خوب زمان زیادی می بردشاید هم تکرار نشوند !باور نمی کنید ؟!کمی به دور و برتان نگاه کنید ،میبینید ، دیگر نیست ......
قرار است از من چه تصویری بماند...وخانه را ترک میکنم!و این تکرارِ هر روز من است....
نادیده گرفتنتچشمهای مرا نمی بنددمن زن نیستممن همه ی زنانمکه در آینه تکرار می شومچشمهای گرسنه ام تو را از هم می درندو تنهایی در تنمبه خون می نشیندماده گرگ توپا به ماه می میرد...
تکرار می کنم...دوست داشتنت رامکرر میبوسمتتو شیرین ترین️ تکرارِ زندگی منی...!...
پنجره ها بسته اند عشق پدیدار نیستدیده بیدار هست دولت دیدار نیستلحظه چو گم شد مجوى کآب روان را به جوىصورت تکرار هست معنى تکرار نیست...
️ عزیز دلم تو تکرار نمیشوی این منم که دلبسته تر میشم نفسم شاید دلیل زنده بودنم باشه ولی بی شک ️تو تنها دلیل نفس کشیدن منی ... ️️️...
این نفَس...بی تو بعید است که تکرار شود...
جهان بی عشقچیزی نیست جز تکرار یک تکراراگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست...
تکرار میکنمدوستت داشتنت رادر زوایایِ هزار آیینه ... مکرر میبوسمتپایدار می خواهمت ...تو شیرین ترینتکرارِ زندگی منی ... ️️️...
درست مثل تکرار ماه ها و ساعت هامثل تکرار مکرر هر ثانیههرروز هرروز دوست داشتنت در من تکرار میشود.. ️️️...
نه تو تکرار خواهی شد...نه من...پس بیا تمام نشویم هیچوقت...برای هم...️️️️...
و عشق تجربه ی ستکه میخواهمهر روز تکرار شودبه شرط آنکهباز من عاشق تو شوم️ ️️️...
بعد از من هیچکس تکرار من نخواهد شد...
مادرنه تکرار میشود نه تکراری...
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکراراگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست...
خوب شد جان دلمخوب شد که یهو سروکله ات پیداشدخوب شد که من هم خواستمتوگرنه ازکجا میخواستیم اینهمه حال خوش بیاوریم؟؟هرطور حساب میکنم وسط این رابطه اگرنبودی ،اگرنبودمباید یک عمر زندگی کسالت بار تکراری را تکرارمیکردیماین همه اتفاق خوب تواین چند سالخوب شد جان دلم...همسر مهربونم...سالگردعقدمون مبارکیادت نره بینهایت دوستت دارم....
تو...تکرار نمی شویاین منم که دلبسته تر می شوم...!...
بیا رسم دنیا را بهم بزنیم من زمزمه می کنم و تو تکرار کن آنگاه کلاغ می شود همای سعادتت!...
رفتنت چون بودنت تکرار رنج زندگی استمثل جای خالی ساعت به دیوار اتاق...
جمعههاحس عجیبیست میان من و دلدل آواره به تکرار تو را میخواند ......
چند بار تو رازخماز تنم کنده امچند بار تورااب خلاف اش شنا کرده امچند بارتو را گریسته اماین تکرار لا یتناهیچند بار تکرارم کرده استهمیشه دنبال یک حواس پرتی ام که از منم پرتم شدهمثل خودکاری که در دستم هستدنبالش می نویسمیا عینکی که بر چشمم می بینمدنبالش می بینمیا مادری که کنارم مرد و دنبالشمی میرممن نفیر شب را از حفره ای درون سینه ام می شنومهمه چیز این شهر ببریدفقط خاک را بگذارید برای ما خاک بر سران که ...
اﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ …ﻣﺜﻼ: ﭘﺸﻪ ﻣﺸﻪ،ﮐﻔﺘﺮ ﻣﻔﺘﺮﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﭼﻮﻥ شیرینی ، ﭼﻤﺪﻭﻥ ﻭ ﻗﻤﻪ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟حواستون ب منه یا دارید تکرار میکنید!...
تا آستان ایمنِ تو تا طاووس راهی دراز در پیش استبر آن عرشهی آراستهبه سایهی ابر و نیلوفر کهکشانتا رام و بیخیال بنشینیم وقصیدهی بلند دریا را بخوانیمتا بیتهای بلند موجها را به قافیهی کف تکرار کنیم و بخندیم...
به تکرار یک فصل دائم رسیدمزمستان ...زمستان ...زمستان ...زمستان ......
تکرار شدن لبخند اونیکه دوستش داریم از هر تکراری لذت بخش تره ️️️...
همسر مهربانم عمرت به شیوه ی باران پُر از تکرارِ طراوت باد…تولدت مبارک...
در روزگارانی که شیرین خواب خسرو شاه می بیندفرهاد ، تیشه ، بیستونپیکار یعنی چه؟ما از درون گندیده ایماز آفت یاران!جسم مترسک کنج گندمزار یعنی چه؟این شعر ، این گفتار یعنی چهاین درد پر تکرار یعنی چهوقتی سگ چوپان ده سگ-گرگ زاییدهدیگر وفاداری شرف ایثار یعنی چه!ما مثل هم هستیمما تک به تک در خون هم نان میزنیم هر روزجسم نحیف دزدکی نوپابر چوبه ی نامهربان دار یعنی چه؟گوش تمام مردمان رهگذر اینجامسخ صدای نعره های معرکه گیر ا...
ومَن اگر یِک بار دیگر زندگی کُنمهیچ چیز را تِکرار نمیکنَم جُز دوبارهعاشق تو شدن را ...️️️...
و من اگر یک بار دیگرزندگی کنمهیچ چیز را تکرار نمی کنمجز دوباره عاشق *تو* شدن را......
زندگى مث یه معلم خوبه وقتى درسیو یاد نمیگیرى واست تکرارش میکنه.....
همه یه خاطره ی خوشن که تموم میشنتو یه خاطره ی خوشی که هی تکرار میشی!...