یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
تو عمر من و وصلت آسایش عمر من...
هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان آسایشی که هست مرا در کنار توست...
وقتی بودنت بهش آسایش نمیدهبا نبودنت به غرورت آرامش بده...
خیلیها میخواهنداول به آسایش و خوشبختی برسندبعد به زندگی لبخند بزنند.ولی نمیدانند تا به زندگی لبخند نزنند؛به آسایش و خوشبختی نمیرسند......
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاستریش باد آن دل که با یاد تو خواهد مرحمی...
آسایشی که هست مرا،کنار توست...