شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
تو براستیُرخت رادر شطرنج چشم ھایم قراردادیکه ھمه چیجلوی چشم ھایم مات شدجز تو...
چقدر جای تو خالیست اینجا کنارِ من ...و یلدایی که یک دقیقه بیشتر از شب های دیگر ؛ نبودنت را به رُخ میکشد !...
شاه شطرنج منیبا رخ ماهت چه کنم؟با سپید دل و چشمان سیاهت چه کنم...
رخ نمایان کن و این ماه شب تابانم باشجانم باش...