متن نبودنت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نبودنت
نیستی و صدایم میزنی
آخرتا به کی می بایست،صدای جان گفتنم از دیوار نازک خانه، همسایه را زابه راه کند
تا به کی دل وامانده ام ،نبودنت را هضم خواهد کرد
چه اندوهیست
بودنت در نبودنت
نسرین شریفی
چگونه نبودنت را تحمل کنم؟!
وقتی که تمام زندگی
یک سره چشم انتظار آمدنت بودم.
شعر: رفیق صابر
ترجمه: زانا کوردستانی
.
نبودنت را در پاییز هم
به دوشِ دل می کشم
فصل برگ ریزان خاطرات تو
غروب و نسیم دلتنگی هایش
می لرزاند تن عاشقی ام را
عشق و خاطرات تو
زرد و نارنجی می شود
رنگ شاعرانه می گیرد؛
قدم می زنم
بدون چتر زیر نم نم باران،
قصه...
ای عشق خانه ات آباد...
اینقدر این دست و آن دست کردی که دقیقه های نبودنت تبدیل به ساعت ها شده و روزهای نبودنت تبدیل به ماه های نبودنت شده...
من با دلتنگی هایم میانه یِ خوبی ندارم
سلاحِ نبودنت را زمین بگذار
عجالتاً ؛
صَلاح همیشه در این است که بمانی
که دوستت داشته باشم
که دوستم داشته باشی
عشق ؛ اتفاق شگفت انگیزی است
ما این همه راه آمده ایم که با هم
جهانِ دیگری را بسازیم
✍️اسماعیل...
در اتاقم /
جهانی از قابِ عکس های تو ساخته ام /
هر روز، هر ساعت، هر دقیقه، هر ثانیه /
به یک قاب سفر می کنم...
«آرمان پرناک»
آدم ممکنه روزای خوبش رو زود فراموش کنه ،
اما همیشه اونایی که توی لحظه های سخت نبودن رو به یاد می یاره .
مثل من که وقتی روزای تلخم رو مرور می کنم ،
یاد نبودنت می افتم ...
من یه روزایی به هر دری زدم که باشی
و...
دردهایم پر از غم است
غم هایم پر از گریه،
گریه هایم پر از بغض
بغض هایم پر از فاصله
فاصله ها پر از درد
دردهایم پر از نبودنت!
فراق تو پر از شکنجه
این عذاب پر از تنهایی
تنهایی هایم پر از اشک
اشک هایم پر از دوست داشتنت...
اینجا
زیر باران بی امان
مردی مبهوت از نبودنت
آواره و سرگردان
تمام پیاده روهای شهر را گیج می زند ..!! 🖤💔
دلم از نبودنت پر است
هر روز خاطراتم را الک می کنم
و جز دلتنگیِ تو چیزی برایم نمی ماند
نه تو آمدی
نه فراموشی
خیالی نیست
من کوه می شوم و پای نبودن هایت می مانم.
عزیز اسمونی من
تنم می لرزد
گه گاهی می خندم و
بی اختیار،چشمانم خیس می شود
دقیقا شبیه کسی که
از صبح زیر رگبار باران مانده باشد
یا در میان کویر، چهره اش سوخته
می فهمی؟
این حال من،بعد از نبود توست
علیرضا نجاری (آرمان)
قسم به چَشم سیاهت
که جانم به لب رسیده، از نبودنت...
ای دست نیافتنی!!!
دوست دارم وقتی بعد سالها میبینمت
روی بوم نقاشی ماندنت درلحظه رنگ عشق بزنم؛ بگذار لااقل دلخوش باشم به تصویری ماندگار از کور سوی امید..!
وقتی تصویرت را مقابلم دارم بگذار دوست داشتنت را نقاشی کنم...
چون با تصویر ذهنی م نقاشی نبودنت را خوب بلد بکشم...
دیروز ظهر؛ گرمای حضورت مراسوزاندوعصر،سوز قرار به نبودنت از لابلای سخنانت.
باطلوع صبح؛ امروز مسافری هستم ، جان سالم به دَر بُرده ازکولاک افکار دیشبت.
پتوی خاطرات خُوشَم را بده خوابم می آید ، هرچند جای خوابم درد میکند، بااینکه میدانم قَد دوست داشتن من بلندتَرست وپای خیالم از آن...
سال ها بگذرد
کم نمی شود یادِ تو!
این ترازو
دقیق محاسبه می کند؛
--نبودنت را
زانا کوردستانی
بعد تو
به هر سوی نبودنت می نگرم،
محتاج می شوم که به خود بنگرم و بفهمم،
من با چه اعجازی کماکان زنده ام؟!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
از تب و تاب نبودنت که بیوفتم؛ برمیگردم و برایت مینویسم:
گمان میکردم بعد از تو روز هایم جز گذشتن، چیزی برایم نداشته باشد و شب هایم نبودنت را به رخ بکشد ،نه حرفی برای گفتن، نه دلیلی برای شنیدن باشد!
اما برایت مینویسم با نجوای شاعرانه ای؛که نبودنت برایم...
جمعه ها دلگیرترین هوا سهم من می شود
هوایی میشم در هوایی که نبودنت قلبم را به بی هوا شدن محکوم می کند
این روزها جمعه ها باهم همدست شده اند که تار تار ببافند بختِ سیاه مرا در هفته هایی که با دلتنگیه جمعه هر کدام هفتاد سال بردوش...