پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پر کن از باده چشمتقدح صبح مرا خود بگو من زتو سرمست شوم یا خورشید ؟...
آغوش تو سرمست کند جان مرا سیراب کند روح پریشان مرا...
یا مقلبقلب من در دست توستیا محول حال من سرمست توستکن تو تدبیری که در لیل و نهارحال قلب من شود همچون بهار...