پر کن از باده چشمت قدح صبح مرا خود بگو من زتو سرمست شوم یا خورشید ؟
آغوش تو سرمست کند جان مرا سیراب کند روح پریشان مرا
یا مقلب قلب من در دست توست یا محول حال من سرمست توست کن تو تدبیری که در لیل و نهار حال قلب من شود همچون بهار