عهد جوانی من، بگذشت در فراقت بازای تا ببویت، باز آیدم جوانی
من باغ ارم بر سر کویت دیدم من روز طرب در شب مویت دیدم
تا نفس هست به یاد تو برآید نفسم ور به غیر از تو بود، هیچکسم هیچکسم
تا نفس هست به یاد تو برآید نفسم
روز محشر، در جواب پرسش سودای کفر هیچ دست آویز ما را نیست، جز موی شما