متن فراق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فراق
جند شبى بود که من مست خراب باده ى خویش شدم هر جه کردم غزلى مست به دیوان بکشم. که شبى باران زده با تو به دفتر بکشم با قلم مست به دستان توارایه دهم تابه چشمان تو القاب بهشتى بدهم تاجهان را فداى یک صداى تو اقدام تو وخویش...
من چشم ندارم که ببینم.
چشم یارم به چشم دگری گرم شود.
دل، گیر کسی است،
که دلگیرم کرد و رفت،
در آن غروب دلگیر دریا
دیگر به یاد تو دل شاد نمیشود
که رسمِ دلباختگی بییار نمیشود
چه سود از این همه فریب و نیرنگِ نگاه
که در دلِ این خیال، ای یار نمیشود
چرا که در دل، دریاهای غم نهفتهست
اگرچه در ظاهرم، دیگر درد نمیشود
در اندیشهی تو، دلِ عاشق شکست
که آنچه...
❉᭄͜͡بهار عمرم بے تو خزاט گشت …
رفتنت
آغاز ویران شدن قلبی بود
که همیشه از هراس نبودنت می لرزید
بیا و فاصله را بردار
که من هرگز
لحظه های بی تو بودن را
نخواهم بخشید
ای کاش میدانستم در کدامین نقطه شهر هستی
تا همچون
پرنده ب سویت پرواز کنم…
ای کاش میدانستم در کدامین خاک قدم میگزاری
تا سرمه کرده
ب چشمانم بمالم
ای کاش میدانستم ب فکر کدامین لحظه آشنایی مان هستی
تا برای
خود جاودان سازم
ای کاش میدانسم کدامین خاطره را...
بعد از رفتنت به هر دیواری رسیدم
تکیه دادم…
نبودنت دلیل بر...
ز یاد بردنت نیست...
بـــــدون تــــو...
چه نزدیک است که جان من به لب آید...
من بی تو در هیچ انجمنی هیچ نخندم
بی روی تو سوزنده در آتش چو سپندم
خوش باشد اگر با تو به دوزخ بنهندم
" در کاسه وصل تو اگر زهر دهندم
خوشتر که به پیمانه هجران تو قندم"
کی یار صدایم بکنی خوب من آخر؟
کی دل بکند قصه...
دلتنگم و جز روی توام نیست قراری....
ای وصل به تو صبر و قرارم کجایی...؟
دل به یاد تو درون سینه غوغا کرده است،
از غم عشقت چه بازی ها که با ما کرده است،
در شب یلدا که فالی را به نامت کرده ام،
هر چه در دل داشتم حالا هویدا کرده ام،،
رفتی به سرِ زندگی خود؛ دلِ من هم،
باید برود بی تو زند سرد، نفس را.
در گروهِ عاشقی، نامِ تو را، اد کرده ام؛
هر کسی، غیر از تو را، از راسِ آن، رد کرده ام!
پرتپش، رویت، تمرکز کرده قلبِ عاشقم؛
گو که جز تو، با دگر، اعضای دل، بد کرده ام!
عاشق چشم غزل خیزت شدم
دم به دم از عشق لبریزت شدم
ای بهار رفته با اندوه باد
بی بهاران فصل پاییزت شدم
شب تا سحر ز هجرت همچون اجاق داغم
تب دارم و پر از لرز ، زندانی اتاقم
تنهاتر از خدایم ، یک مرغ عاشق تک
در انفرادیم یا مست سکوت باغم
مزمن ترین مریضم اما همیشگی حاد
بیمار لا علاجم ، هر صبح خون دماغم
در آرزوی رفتن ، شاید...