پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
عهد جوانی من، بگذشت در فراقت بازای تا ببویت، باز آیدم جوانی...
من باغ ارم بر سر کویت دیدم من روز طرب در شب مویت دیدم...
تا نفس هست به یاد تو برآید نفسمور به غیر از تو بود، هیچکسم هیچکسم...
تا نفس هست به یاد تو برآید نفسم...
گر بنده می نوازی، ور بند می کنیما بنده ایم، مصلحت ما، رضای توست ️️️...
ور تو به تیغم زنی، از تو نخواهم برید...
حاصل من غم یارست ، خوشا حاصل من..!...
خواب دست از من به آب دیده ی من شسته است...
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد ......
آن که مشغول تو شد دارد فراغ از دیگران...
به مهر روی تو هردم منور است ضمیرم..️...
به تصور خیالت، نرود به خواب چشممکه به چشم من خیال تو ز خواب خوشتر آید...
زان عزیز است مرا جان که تو هم در جانی...
شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نمانددر فراق تو، ولی عهد همان است که بود...
هر که را می بینم از کار جهان در محنت استکار ما داریم کز کار جهان آسوده ایم...
دیده از شوق تو تا لذت بیداری یافت... هیچ در چشم من ای دوست نمی آید خواب...
به مهر روی تو هردم منور است ضمیرم...
خبر خرابی من، ز کسی، توان شنیدنکه دلی خراب و حالی، ز غمش تباه دارد...
صنما مُرده ی آنمکه تو جانم باشی....️...
برو زاهد چه ترسانی مرا از آتش دوزخمنم پروانه عاشق که از آتش نپرهیزم...
عشق بر کشتن عشّاق تفأل می کرداوّلین قرعه که زد بر من بدنام افتاد...
می رود عمرِ عزیزم نه به دلخواه چرا؟!...
نیک خواه توام و روی تو، دلخواه من است. ️️️...
روز محشر، در جواب پرسش سودای کفرهیچ دست آویز ما را نیست، جز موی شما...
مسپار دل به هر کسکه رخ چو ماه داردبه کسی سپار دل راکه دلت نگاه دارد...
تا نفس هست به یاد تو بر آید نفسمور به غیر از تو بود هیچکسم هیچکسم...
ما را به جز خیالتفکری دگر نباشد...
جان منی جان منیجان من آن توام آن توام آن تو...