سیزده بار زیر لب گفتم رفتنت مثل سیزده شوم است خسته ام خسته از غروری که به شکستن همیشه محکوم است
تصور کن که دنیا دل سپردهست عروس ِ آخرین سودای ِ شومه نبند چشماتو تا آخر نگام کن به چشمای تو عمرم مُهرومومه