پنجشنبه , ۲۲ آذر ۱۴۰۳
وسعتِ تمومِ دنیامتویِ چشمای تو جاریستهمه ی آرامشِ منبا تو هست و از تو باقیست...
من محو دریای شمالمتا وقتی یک نگاه زیبااز تو چشمای تو دارمحالم خوبه خوش بحالم...
من از چشمای تو انرژی میگیرم یه لحظه تودلم نباشی میمیرم...
تو در چشمان من، زندگی میکنیمن با چشمای تو، رویا بافی میکنم...
چشمای تو دنیای رنگی یک آدم سیاه و سفیده...
چشمای تو ، خدای قلب منه ......
توی خوابای قشنگمدستای تورو میبینمپشت هر پنجره انگارچشمای تورو می بینممیدونی چشات چه رنگهمثِ شب سیاه ومشکیپشت هر پنجره چشمیبا ستاره های اشکیتواز این فاصله هرشبتوی قلبم پا میذاریگُلای بوسه رو با غمتوی قلبم جا میذاری...
یه کاری با دلم کردیبه من برگشته احساسمتو آغوش تو که باشمکسی رو من نمیشناسم..تمام حال خوبم روبه چشمای تو مدیونمیه جوری عاشقم کردیکه از دنیا گریزونم ....
چشمای تو تعریفی اززیبایی بی حد و مرززیبایی تو فرصت نمیدهنگاه من جز تو رو ببینه...
بهشت من تو چشمای تو خلاصه شده...
سِکانسی ازبِهشت تویِچِشمایِ تو اکرانِه️️️...
زمانی که به آسمون شب با هزاران ستاره نگاه می کنم، چشمای تو رو یادم می یاد، بخاطر اینکه اون ها مثل ستاره ها می درخشنوقتی که به خورشید نگاه می کنم، یاد تو می افتم، چون تو روشنایی بخش زندگی من هستی...
تصور کن که دنیا دل سپردهستعروس ِ آخرین سودای ِ شومهنبند چشماتو تا آخر نگام کنبه چشمای تو عمرم مُهرومومه...
چشمای تو یک طرف تموم دنیا یک طرفمن باشم و تو باشی و تموم دنیا یک طرف...
مرور چشم های تو تکلیف روز های منه ...️️️...
شاید چشمای تو بود که شروع کرد این بازی قشنگُ️️️...
چشمای تو تعریفی اززیبایی بی حد و مرززیبایی تو فرصت نمیدهنگاه من جز تو رو ببینههر جایی باشمهر جا که باشیعوض نمیشم حالم همینه...