خانه را رُفتم ایوان را نیز باد آمد؛ آن را هم رُفتم اما هنوز؛ تکه ای از یادهایِ نباید در گوشه ای از ایوانِ خیالم جا خوش کرده! بی شک روزی نیز؛ آن ها را هم خواهم رُفت. شیما رحمانی
یادهای تو دریاست و من نهنگ گمشدهای که در پی قویی ، در جویی غرق شد . . .