دل من تنگ بلوریست که یک ماهی قرمز دارد یک تلنگر که به این تنگ بلورین بخورد می شکند آبش از پنجره ی چشمانم می ریزد ماهی سینه ی من می میرد! تو که می زنی مکرر به دل نازک من ماهی ام را دریاب! دوست داری که چو تنگی...
ولی تو را که می شود به یک کلام ساده خواست و نام دلکش تو را چو چتر عشق گستراند ز مستی نگاه تو هزار شعر تازه ساخت - و با دو دست عاشقت هزار مرغ غم رهاند نوازش تو را چشید و مستِ مستِ مست شد و مرکب خیال...