پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بانوی من آرامشت را دوست دارمزیبایی و آرایشت را دوست دارمدر چشم تو یک لشکری آماده باش استجنگیدن با ارتشت را دوست دارمیک دنده ای و غدی و حاضر جوابیاما زبان سرکشت را دوست دارممی خواهمت، خندیدی و گفتی چرا من؟هم پاسخ و هم پرسشت را دوست دارمگفتی که دیدار من و تو اشتباه استاین اشتباهِ فاحشت را دوست دارموقت غزل خواندن بیا شوری به پا کنلحن صدا در خوانشت را دوست دارمیادش بخیر، روزی به من گفتی عزیزمدر عاشقیِ من کوششت را...
تیری به خطا هم نزدی،هر چه زدی خورد یک دنده تر از دشمنی،ای دلبر لجباز...