*بازم مثل همیشه،شبا که خوابم نمیبرد
تست هوش میزدم...
طبق عادت هر شب صدای نفس نفس زدناشو از تو حال میشنیدم...
خواستم به خاطر رفتار دیشبش باهاش حرف نزنم
اما وقتی کابوس میدید نمیتونستم تنهاش بذارم!
گوشیمو گذاشتم رو میز چوبی قهوه ای رنگ توی پذیرایی و رفتم طرف اتاقش......
بالاخره اون روزی میاد که من صدات کنم و تو آروم بگی: جانم؟! :) ✨ همون موقعس... آره همون موقعس که آدم دلش میخواد فدات شه... خب؟! :) 💜🌸
*من همونیم که حوصله هیچکسو ندارم ✨ ولی ساعت ها میتونم تو خیالاتم کنارت باشم 🙃🌸 خب؟! :) 💜
ولی من بغل هیچکس نمیرم:)
مثل بچه ها بغل و ماچ بقیه
رو جیز میضدونم
تا تو پیدات شه و منو به
آغوشت بکشی
انقدر بغلم کنی تا تو بغلت
خوابم ببره و یِ ماچ کوچولو
بکاری رو لپام و منو با لبخند
بخوابونی :) 💜🌸