متن کابوس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کابوس
دل از تکرار بیرحمانه ی دنیا گریزان است
شبیه آه بی پروای مجنون در بیابان است
ز زخمم گل نمیروید که این خاک از عطش خشک است
که با هر زخم در من شعلهای تازه نمایان است
به هر سویی که رفتم سرنوشت از پشت میخندید
جهانم مثل تکراریترین کابوس...
تشریحِ چَشمش؛ آیه هایِ بیقراری
کابوسِ شب، رویا شد و امیدواری
پلکی بزن فانوسِ دریایی !
آتش بکش کابوسِ قایق را
وقتی برای صیدِ ماهی نیست
گرداب! برگردان دقایق را...
در هنگامه ی هر غروب
صحنه ی غم انگیز
کابوس تکراری نداشتنت
به استقبال چشم هایم می آید
تا که در تاریکی مطلق
بر لب پرتگاه شب بنشینم و
سقوط آرزوهایم را
نظاره کنم
غریوِ شادمانی؟
نه،
کابوس بود
تعبیرِ وارونه ی رویا،
آن همه همهمه
ریزشِ بهمن بود
بر سر رؤیای ما.
هر شب کابوس نداشتنت
به استقبال من می آید
ای کاش با بودنت
آرامش را به جان لحظه هایم
هدیه می کردی
تا میان شعله های احساس آغوشت
آرام می گرفتم
مجید رفیع زاد
ای کاش یک شب
ناگفته هایم را
با سه تار موهایت می نواختم
تا بیش از این دست هایم
در حسرت گیسوانت
کابوس نمی دیدند
مجید رفیع زاد
سکوتی تلخ
و افکاری سرشار از کابوس
هر شب مرا در آغوش می گیرند
چشم هایم با خاطراتت خیس می شوند
هر ثانیه نبض احساسم تو را صدا می زند
و همواره تنها مرهم من
پرواز در رویای شیرین توست
مجید رفیع زاد
بر مداری جاودانه می چرخد
بی قراری شب
وقتی تمام لحظه ها
کابوس می شود
تا تو
در تمام حادثه ها تکرار شوی
مثل همین حالا
که چشم های فسفری ات
خاکستر می شود
تا شعله درونت را فریاد کنی
در بی قراری شب
بی قرار
بر همین مدار
می...
#کابوس
در پس تمام لبخندها، در امتداد تمام راه ها؛
با درد، بغضِ همیشگی ام را فرو بردم.
نمی دانم به کدامین گناه، از خواب هراس دارم.
رویاهایم رنگ و بوی کابوس گرفته اند!
گفته بودم پذیرای شکستم تا قوی تر شوم؛
اما نشد...
شکستی عمیق بود، جانم را هدف...
صدایم کن! صدایم کن دوباره
بگیر از خوابم این کابوس ها را
اسیرم در شبی سرشار از مرگ
بچین روی سرم فانوس ها را
شدم تنهایی قاجار انگار
ببین در وحشتِ من روس ها را!
سکوتم گور تلخ ناامیدی ست
کسی می آورد ناقوس ها را
لبم را مرگ می...
کابوس می بینم
کابوس نبودن تو
کابوس از دست دادن خنده های مردانه ات
کابوس سرقت ناباورانه دلت
سراسیمه و لبریز از ترس
از خواب بر می خیزم تا به آغوشت پناه بیاورم
آرزو بیرانوند
اما افسوس
از یاد برده ام که از ترس نبودنت به خواب پناه برده بودم.