رجعت ..
بسمه تعالی
چون طلبکارِ حضورم ، لب به غیبت وا نکردم
عیب خود را دیدم و از دیگران پیدا نکردم
مُهرِ خاموشی زدم بر دور باشِ هرزه گویان
در امان تا باشم از زخمِ زبان ، لب وا نکردم
آبرویم را مُبدّل چون صدف کردم به گوهر
کاسه ی دریوزگی ، لبریز از دریا نکردم
در طلاقِ اهلِ غیرت نیست استغفارِ رجعت
از خدا جویان طلب ، سیم و زرِ دنیا نکردم
پای در دامانِ تسلیم و رضا وقتی کشیدم
هر چه آمدم بر سرم در زندگی پروا نکردم
دیدم اوراق حواسم می کند شهرت پریشان
خویشتن را ، مثلِ خورشیدِ جهان آرا نکردم
نیست چون معراجِ سنگ از دست بالا کردنی بیش
با گرانجانی هوای عالمِ بالا نکردم
از همان اول که دیدم معجزِ پیغمبرِ عشق
تُحفه ی جان را قبول از نَفحه ی عیسی نکردم
سعی کردم در بهاران بگذرد فصل خزانم
در ورق گرداندنی ، امروز را فردا نکردم
ZibaMatn.IR