خیلی ها بودند که مردند و بعد دوباره زنده شدند و زندگیشان را روی چیزهایی گذاشتند که خنده دار بوده برای بقیه. آنها مرگ را بی واسطه دیدند و خواستند هر طوری هست زندگی و مرگ و همه چیز را برای خودشان و ما تعریف کنند و بگویند قضیه چی به چیه . آنها نمی توانند تا زمانی که زنده هستند مرگ و آن همه حسرت را فراموش کنند . چون چهره ای را در آن طرف زندگی دیدند که دیگران ندیدند. / محمد رضا کاتب / رمان چشمهایم آبی بود/
ZibaMatn.IR