100 متن کوتاه شب ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره شب
100 متن کوتاه شب ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن شب برای اینستاگرام و بیو واتساپ
دلم تنگه مثال کوچه ی شب؛
که در آن نیست، یک دم لغزشِ لب؛
تبِ تنهایی و، حسٌ غریبی،
شده، شورشگر حالِ من اغلب!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)

بعدا؟
بعدا وجود نداره
بعدا چای سرد میشه
بعدا روز شب میشه
بعدا علاقه از بین میره
بعدا ادم پیر میشه
بعدا زندگی تموم میشه
و ادم حسرت کارای انجام نداده ش رو میخوره

دلم سفر میخواهد
با حالی که خوش باشد
لب هایی که بخندد
دلی که آرام باشد
شب
موسیقی
تو
و جاده ای که هیچ پایانی نداشته باشد

هیچ شبی پایان زندگی نیست. از ورای هر شب دوباره خورشید طلوع می کند و بشارت صبحی دیگر می دهد این یعنی امید هرگز نمی میرد.

مثلا وسط این شبگردی ها...
یهو اتفاقی تو خیابون ببینیش\
اتفاقی بخوری تو بغلش\
اتفاقی بگی:
دوستت دارم:\)
اتفاقه دیگه..!
مهدیه جاویدی^^🌱

بچرخ ای چرخ گردون و سوا کن ناکسان را
بزن غُره بر این افلاک و بیدار کن جهان را

شب بود و ستاره بود و من بودم و ماه
شب ماند و ستاره رفت و من ماندم و راه
ارس آرامی

شب بود و
شمع بود و
من بودم و غم....
شب رفت و
شمع سوخت و
من ماندم و غم....

و تمام شب . . .
مویرگ هایش در حسرتِ آغوشِ وی
میل به پارگی داشتند . . . !
مهدیه جاویدی:)
کپی با ذکر نام💌
چنل ادبی من در روبیکا: @faryad ghalb

غم جهان چنان بسیار
اما
دیده به شوق دیدنت بیدار
شب گذر نکرد اینسان
از بلندای روزگارانم

تب های من پُر از، بهانه ی عشق ست!
لب های من پُر از، ترانه ی عشق ست!
شب های من پُر از، ستاره ی احساس؛
دنیای من پُر از، جوانه ی عشق ست
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس.

کویر می بارد
از چشم هایِ ابریِ من،
زنی با چترِ باز می گذرد
شب،
روسیاه است
- بی فروغِ ستاره و ماه-
شب،
ادامة دیروز تاریک است.

سرشار از احساس است،
شعرِ زندگی با تو؛
وقتی که:
صبح،
از مَطلعِ آفتابگردانِ بوسههایت،
شکوفا میگردم؛
و شب،
در مَقطعِ شببوی آغوشت،
آرام میگیرم!
از بهترین ترکیب های دنیا
اهنگ. بارون. پیاده روی
کتاب . قهوه . سکوت
اهنگ.شب. بام
موهاش .دستاش .چشماش

من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانۀ من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچۀ خوشبخت بنگرم

بعد از تو
زمین ب چرخشش ادامه داد
آسمان ب شب و روزش
فصل ها ب تغییرشان
اما حال من همانگونه ساکن
در سیاهی شب و
در سرمای زمستان باقی ماند!-

شده آیا به کلنجار نشینی
که چه شد؟
من به این دردِ پُر اِبهام،
دچارم هر شب!

شب
چه زیبا شبی ست
پرسه زدن زیر چتر بوسه هایی
که باران
از چشمان تو آواز سر می دهد
شبگردی باد بی قرار را
-مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
-شعرسپکو

نمیدانم چرا هر شب...
هوای چشم مــــن بی تــــو....
کمی بارانی و سرد است...
هنگامی که دست روزگار سنگین
و شب
بی آواز است
زمان عشق ورزیدن و اعتماد است
و چه سبک است دست روزگار
و چه پر آواز است شب
هنگامی که آدمی عشق می ورزد
و به همگان اعتماد دارد

در حوالیِ من خیلی وقت است که خورشید،
در پس ِتاریکیِ شب ها نتابیده!
از آن زمان که طنین ِصدای تو
جایش را به سکوتِ خانه داد،
شب شد، و تا ابد تاریک ماند…
پریا دلشب

شب همیشه به تمامی شب نیست
چرا که من میگویم
چرا که من میدانم
که همیشه در اوج غم
یک پنجره باز است
پنجرهای روشن
و همیشه هست
رویاهایی که پاسبانی میدهند
آرزویی که جان میگیرد..

هرچند من ندیدهام این کورِ بیخیال
این گنگِ شب
که گیج و عبوس است
خودرا به روشنِ سحر
نزدیکتر کند
لیکن شنیدهام که شبِ تیره،هرچه هست
آخرز تنگههایِ سحرگه گذرکند

و فنجانی قهوه ی تلخ
می پاشم
بر چهره ی اندوه گرفته ی شب
که خواب از سرش بپرد شاید
و بیاد بیاورد
هر آنچه افسوس
که در من است
افسوس
که اندوه شب را
هیچ قهوه ای بهم نمیزند
جز نگاه هوسباز تو ...

با دو قلب لبریز از عشق و محبت در عطر بوی گلها در پر شکوهترین شب زندگی خود بزمی ترتیب داده اند
مقدم گلبارتان را به دیده منت ارج می نهیم

شب ها آرامشی دارند
از جنس خدا
پروردگارت همواره
با تو همراه است
امشب از همان شب هایی ست
که برایت یک
شب بخیر خدایی آرزو کردم...
️️️

ازشب روشن چشات / به روزسیاه افتادم خسته شدم برم کجا / غصه نیفته دنبالم

شب که می شود؛
[هر چقدر بخواهی]
گل های پنج پَر
در دامن آسمان سوسو می زنند!.
رها فلاحی https://t.me/rahafallahi

این شب اگر گذشت سلام مرا به صبح برسان
که این تن خسته را امید دیدن دوباره ی صبحی نیست

شب
منم
آن زن سیاه پوشُ
به عزا نشسته ی
عشق
شبهای جوانی ام.
(فروغ گودرزی)

در این روزگار سخت و تاریک ،
تو به سیاهی شب میمانی ،
درخشانی ستاره های نگاهت است ،
که شهر دلم را روشن نگه میدارد💫

چشمان
شب را می بندیم تا
ستاره هایش به
تو
چشمک نزنند...!
فروغ گودرزی

مرا همچون ماه دانستی !
در شب های تیر ات ...
اری
من ماه بودم
وگرنه محال بود
در دل زلالت انعکاس پیدا کنم :)))))

شب است دیگر غباری بر دل انسان می نشیندو اشک های ناخوانده اش را مهمان چشم هایمان میکند.

در نگاهت آنچه من دیدم، کَس دیگر ندید
خوشه ی خورشید چیدم از شب نیلوفری
حرف من بود آنچه دیگر شاعران هم گفته اند
عشق هرکس محترم «اما تو چیز دیگری»
بهزاد غدیری شاعر کاشانی

ای کاش یک شب
ناگفته هایم را
با سه تار موهایت می نواختم
تا بیش از این دست هایم
در حسرت گیسوانت
کابوس نمی دیدند
مجید رفیع زاد

ستاره درخشان در شب های خوش زندگانی فقط تو هستی
ای یار همیشه زیبا
رحمان شاهسواری کینگ

شب است و خواب
در پشت پلک هایم پنهان است
و من در وسعت خیالم
یادت را میان سینه ام
در آغوش می گیرم
و به امید شهد لب هایت
چشم می بندم
تا بیایی و
خواب مرا شیربن کنی
مجید رفیع زاد

از برکه ی صد سراب جوشیدی
پیراهن زرد خواب پوشیدی
بوسیدمت... آسمان که می بارید
در جمجمه ام شراب نوشیدی

شب ، مرز عشق و دلدادگی است ، سیاهی موهای مشکین و سفیدی صورت ماهت .
حجت اله حبیبی

چراغِ بیمار، کوچه
خیره است
به بی خوابیِ چشمانم،
شب را می نوردم
چون کولیانِ آواره
از پیِ تو،
ای وایِ من اگر
بر شانه ام بیفتد
بختکِ خواب.

این دل که نِی می زندُ
در سکوت شبُ باران ، می خواند...
همان قوی عاشقی ست
که روزی در فراق یار دیرینه اش
و در مسیر تندبادِ زندگی ،
مسیر عاشقانه ی زندگیش را
به دست فراموشی سپرد...
بهزادغدیری

ستاره ها
-گوشوارِ کهنه ی آسمان -
بر شب آلودگان طعنه می زنند
من اما
در گوشه ای از زلالِ تنت
آوازِ صبح را
زمزمه می کنم.

بیا
در بطنِ شب
تخم حادثه بکاریم
شاید
فردایِ نیامده
سگ اش شرف داشته باشد
به امروزهای بیهوده.

یک پنجره یِ کوچک،
یک تکه از آفتاب،
شاید
یک روزنه کافی است
تا
شب تمام شود.

گریخت
از بوی کُهنگی
و پوسیدگی شب
او
سیاهی یک دست را
در آفتابی دیگرگونه
یافت.

حُسنِ ختامِ شب
آنک شرابِ خون،
آنک طعامِ داغ ،
بر خوان لطف تو
با یک دوجین دهان،
حُسنِ طلوع صبح
خار و صلیب و میخ.
برای مسیح

در شبی که هرکس،
به تعلقی گرفتار ست!
در هیاهوی جهان ،
در خلوت خود گم شده ام سخت..!
«سیداسلام فاطمی»

کدام قانون ؟
کدام محکمه ؟
مثل شب
روشن است
کودکی ام را
کشته اند..
«آرمان پرناک»

یلدای چشم های تو برفی ترین شب است
یلدای چشم های تو طوفان میآورد
امشب تمام وسوسه ها در نگاه توست
ابلیس هم به دین تو ایمان می آورد

ما تو خونمون وقتی سالاد الویه درست میشه تا یک هفته صبح ظهر شب وعده غذاییمون همونه آخرش برای اینکه تموم بشه باهاش درزای دیوارو میگیریم!
