شبها که مستأصل پنجره را سر میکشم
و به غمزه ی آسمان چشم می بازم،
ماه پاره برایم می رقصد
باد آواز می خواند
و خدا بر تخت شب نشسته
نگاهم را
با چشمک پرانی ستارگان به بازی میگیرد.،،
با خود می گویم
کاش هشیاری هیچگاه زاده نمی شد.....
✍️آدل آبادانی
ZibaMatn.IR