100 متن کوتاه انار ۱۴۰۳ جدید 2025

یلدا با مهر و محبت یلداست
با دوست داشتن ...
عشق ...
علاقه ...
عاطفه...
با دستهای اناری مادرم
با خاطره های شیرین پدرم
یلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن

ساوه مشهور به انار است و بَم به رطبش
یار ما نیز ، به شیرینی مرموز لبش

مگر می شود زندگی مرا به هم ریخته آفریده باشد
خدای دانه های انار؟!!!

سرخی به انار بازگشت
سیاهی به شب
نارون ها سبز شدند
و دریاها آبی
یک زن رو به آینه ایستاد
و جهان را با رنگ
آشتی داد ..

پایان تقدیر انار
سفیر خون
تابوت دانه های زنده به گور
یلدا اما
پایان تقدیر پسته ی خندان هم خواهد بود.

دوستت دارم مانند: انار

از بیرون تنها من دیده می شوم،

ولی درونم هزاران دانه از توست...

ارس آرامی

من انار می چینم
تو هر چه دلت می خواهد
این باغ میوه هایش تمامی ندارد

یلدا با مهر و محبت یلداست
با دوست داشتن ...
عشق ...
علاقه ...
عاطفه...
با دستهای اناری مادرم
با خاطره های شیرین پدرم
یلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن

رعنا ابراهیمی فرد

نامش انار بود
زیبا دختر پاییزی
خندید و صورتش گل انداخت
دختر است دیگر
خنده به او می آید

آذر آمد که روی لبهای پاییز انار بگذارد

به صد یلدا الهی زنده باشی
انار و سیب و انگور خورده باشی
اگر یلدای دیگر من نباشم
تو باشی و تو باشی و تو باشی
یلدا مبارک

باید به خرمالوهای کال سربزنم، به انارهای سبز به آدمهای ناپخته به آنها که هنوز عاشق نشده اند بگویم که اتفاق بزرگی خواهد افتاد بگویم که پاییز در راه است…!

و من عاشقانه منتظرم…

گفتی از لیمو و انگور و انارت وای وای، هر زبانی بی شک از وصف جمالت قاصر است

و تو همان اناری باش !
که قرار است با پائیز برسد ...

خنده
زیباترین هدیه ی پاییز
بر لب غمگین انار

دستخطی دارم از او بر دل خود یادگار
عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار

یک قدم مانده به یلدا به شبی خاطره انگیز و بلند
به سفیدی زمستان و اناری که دلش قصه یک رنگیست . . .
یلداتون مبارک

دانه‌ی سرخ اناریم و نگه داشته‌اند
دلِ چون سنگِ تو را در دلِ چون شیشه‌ی ما

دخترنازنینم ،کوچولوی زیبای من ، تو باغچه ای از امیدی که از شکوفه های انار لبریز هستی.

گلدانی که از زیباترین گل های معطر، خانه را به نزدیکت ترین بهار گره زده ای.

میدونی فرق انار با اسفندیا چیه

انار هزار دونست

اما اسفندی

یه دونست

بخند...
خنده های تو
ترکیدن شاهوار کوهستان های انار است...

این هوای خوب
این دست های توی جیب
این انارها
این برگ ها
این پاییز
برای تکمیل شدنش یک تو کم دارد...️



️️️

خدا مرا برای تو انار آفریده است

به دانه دانه ی غمی که هست در دلم قسم

عاشق شده، کار داده دست من و تو

دلتنگی تار داده دست من و تو

از راه نیامده خش و خش با برگ

پاییز، انار داده دست من و تو

عاشق که باشی ،
پاییز که باشد ،
باران که ببارد ،
انار که هیچ ...
سنگ هم اگر باشی،
دلت ترک میخورد ...

بمان!
انار برایت شکسته ام که غمم را
به این بهانه برای تو دانه دانه بگویم!

گواه دلتنگی پاییز
انارهای شکفته است
و گواه دلتنگی من
قدم زدن های بی هنگام
روی برگها در زیر باران

پاییز
بر شانه های
انار ریخت
شاخه می خواهد
چکار!

خواب دیدم از آسمان انار می بارد
سرنوشت دانه ها اما
یکسان نیست
برف در سکوت مینشیند
انار در خون ...
ما که دانه های دلمان پیدا بود

نازنین!!!
چله ی پاییز
بزرگداشتِ نامِ توست
بگذارامسال هم،به رسمِ هرساله
به نکوداشتِ نامِ تو
پیک هاراپُر بریزم
تاشرابِ بوسه،،،
دریلدااناری باشد
وشرحش درزبانِ تقویم ها
رویدادی را رقم بزند

گل من چشم مدهوشت گلوله ست
همان لب های خاموشت گلوله ست

برای کشتنم خنجر چه لازم
انار زیر تنپوشت گلوله ست

طراحی لبهای تو هنگام تبسم
تصویر ترک خوردن صد باغ انار است

برایت ماه من!امشب انارِ جان کنم دانه

تو می ارزی به این جان دادنِ پیمانه پیمانه

اَناری کَردِه اَم دانِه
سُرْخُ و یاقوتی
شبیه تسبیحِ دستتْ
تو با اذکاری چون ... یاهُو
مَنْ، با ذکِْرِ خدایا ...، اُو...

لبخندش شاعری ست که بجای شعر انار می دهد...

ارس آرامی

رنگ انار
و عطر شهریور
هنگامه ی غوغای پاییز است ...

لهجه خندیدنت
چه به لبهایت می آید
مانند نوبرانه های انار
روی شاخه های پاییز
دیدنش لذت بخش است اما
وسوسه چیدنش آدم را دیوانه میکند

خاطرات انار در پاییز ،
خش خش گام های رهگذران ،
دوره گردی که مهر می آورد ،
کوچه ها را به مهر می آغشت.
حجت اله حبیبی

پاییز از راه می رسد
با کوله باری از مهر انار یزد، خرمالوی شیراز ، پرتقال گیلان
تا
آذر را به زمستان سپارد .
حجت اله حبیبی

پاییز
بساط کرده است
رنگ ها را
زرد ،
قهوه ای ،
نارنجی ،
خرمالو ،
سیب ،
انار
عجب فروشگاهی ست پاییز .
حجت اله حبیبی

بدنش
انگار نعره ی بلندی
از زندگی را
درون خودش
حبس کرده بود

انار

عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار...

من اناری می کنم دانه...به دل می گویم خوب بود این مردم / دانه های دلشان پیدا بود! می پرد در چشمم آب انار... اشک می ریزم...
مادرم می خندد...

انار سرخ دلم
به پیشوازِ نگاهت
ترک برداشت
دانه دانه
هزاران شد

‏دارد پاییز می رسد؛
انار نیستم
که برسم به دست های تو،
برگم
پُر از اضطرابِ افتادن..!

پاییز هزار برگ دفتر شده است

باران زده و خاطره ها تر شده است

با طعم انار و یک بغل خرمالو

برخیز که باغ، غرق "آذر" شده است

شهراد میدری

قدمی مانده به یلدا
به شب خاطره انگیز و بلند
به سپیدی زمستان و اناری که دلش قصه ی یکرنگی هاست
پیشاپیش یلدایتان مبارک

کنار هم بودن را از دانه های انار بیاموزیم

هوای خانه غرق از بوی یلدا
صمیمانه خوشامدگوی یلدا

بکِش با پنجه ی سرخِ انارت
دوباره شانه ای بر موی یلدا

از گوشه آن روسری سرخت
گاهی نگاهم کن،
انارها وقتی میترکند
دلبرانه ترند...

تویی که لحظه به لحظه دلت تَرک خورده ست!
سکوتِ خونینت را ، اَنار می فهمد

رضا حدادیان

اگر چه باغِ تو غرقِ اَنار خواهد شد
ولی به خونِ جگر اتفاق می افتد.
رضاحدادیان

پاییز که میگفتند همین بود؟! پادشاه فصل ها ...
فصل عاشقان، رنگ ها و برگ ها؟
فصل انارها، خرمالو و نارنگی ها؟
همین که از تمام محاسن اش
تنها سردی مهر و
بنفشی شلغم اش
نصیبمان شد !!!

انار،فصل ندارد
هر وقت تو بخندی
میشکفد!

بدونِ فال
رازم را فاش می کند،
سُرخ ترین انار

دو سه کیلویی بچینم می‌روم... لیمو، انار
لامروت عینهو بقالیِ مش باقر است

دانه های انار را
می کارد در برف

یلدا

بهاری زاده خواهد شد

عاشق که باشی /پاییز که باشد/
باران که ببارد/
انار که هیچ
سنگ هم اگر باشی دلت ترک میخورد...

به تنگ آمد
دلش
ترکید......
انار

هندوانه رویاهایتان شیرین
انار موفقیت هایتان پر دانه
پسته ی خاطراتتان خندان
قصه ی زندگیتان خوش و
عمرتان چون یلدا بلند باد
یلدا مبارک

آذر آمده که
روی لبهای پاییز
انار بگذارد
و او را به دستهای یلدا بسپارد

یلدا هم یلداهای قدیم ...

خبری اگر از انار و هندوانه و میوه های تزئین شده نبود خبری از آجیل هفت رنگ و هفت مدل نبود اما چقدر شادی بود، چقدر گرمی و زندگی بود....

شیرینی لبخند انار من و توست

با خش خش برگ، بیقرار من و توست

چون دست به دستم بسپاری با عشق

پاییز، سرآغاز بهار من و توست

خونین دلِ چون انار دارم از تو

آری گله بی شمار دارم از تو

شهریورمان گذشت اما نرسید

مهری که من انتظار دارم از تو