نگفتی سخن از عشق که آتش بیفکند بردل من
بلرزاند وجودم را
و گربگیرد تنم
به وقت گلایه هم به تمسخر گرفتی مرا
که چرندیات است واژه ها
و ندانستی که چه میکنند در دل یک زن که
فرش قرمز می گسترانند که تو با خیالی آسوده،قدم گذاری برآن
و نمیدانی که بیابان وجود زن ، تشنه است و ازدایره واژگان غنی تو ،سالاد عشق میسازد و به استقبالت می آید و بوی عطر نان خدا نیز حس میشود.
نسرین شریفی
ZibaMatn.IR