همیشه در دسترس بودن لزوماً چیز خوبی نیست...
یه وقتایی باید قایم کنین خودتونو،
یه وقتایی باید نباشین،
یه روزایی باید اونقدری دور باشین که غیر ممکن به نظر بیاین، که محالِ ممکن باشین...
آدما به بودنای همیشگی عادت می کنن،
عادی میشه براشون هر حضور مداومی،
مثل گلدونی که انگار تقدیرِ ازلیش روی میز بودنه تا به ابد، محکومه به بودن و موندن انگار!
اما همون آدما، خوب قدر نداشته ها و درد نبودنارو میفهمن،
تا آسمون ابری بشه دنبال خورشید می گردن و از خورشید پناه می برن به سایه...
تا یکی بمیره یاد خوبی هاش میفتن و تا وقتی که هست بدی هاشو لقلقه ی زبون می کنن...
توی جمع دنبال تنهائین و تنها که میشن از گوشه ی عزلت گریزان!
خلاصه کنم، برای این که بودنتون به چشم بیاد و احساس بشه، یه وقتایی باید نباشین و نبودنو تمرین کنین، همین...!
ZibaMatn.IR