100 متن کوتاه چشم تو ۱۴۰۳ جدید 2025

آنکه در چشم تو رویای مرا زندان کرد
کاش میداد به دلتنگی من معنایی:)

ما را
هنر چشم تو
عاشق بنمود..

گویا طلسم چشم تو بر من اثر کرد
چشمان تو شبھای تارم را سحر کرد

در دو چشمِ تو نشستم
به تماشایِ خودم
که مگر حالِ مرا
چشمِ تو تصویر کند...



️️️

چشم تو معدن زیبایی و آرامش و راز

عاشقم، عاشق چشمان تو ای حضرت ناز

سایه را در بَر گرفتی تا رَهَم را گم کنم؟!
لعنتی، خورشید در چَشمِ تو غوغا می کند.
شیما رحمانی

اندوهِ من این است که در دفترِ شعرم
یک بیت به زیبایی چشمِ تو ندارم

در قهوه‌ایِ چشم تو خواندم که محال است
آن‌کس که مرا عاشق خود کرد نباشی!

به قدری چشم تو زیباست دلم دریا نمی خواهد
دلم بی تو دگر چیزی از این دنیا نمی خواهد

عشق را جز در نگاهِ
چشم تو جستن، خطاست!

جاده بهانه است مقصود چشم توست
من راهی توام ای مقصد درست

به آسمان بپاش
شراب نگاه را بگذار
از دریچه چشم تو بنگرم
لبخند ماه را ..️



️️️

من آنچه را باید احساس کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی پرسم
هرگز نمی پرسم، که آیا دوستم داری؟
قلب من و چشم تو
میگوید به من ، آری



️️️

سخت خوش است
چشم تو
و آن رخ گلفشان تو...

مسیرم به تو منتهی می شود
نباشی " جهان مُنتفی می شود
بگوییم اگر شعری از چشم تو
هزاران ورق مثنوی می شود.

دلم بی تاب آن روز قشنگ است..
همان روزی ک افتادم ب دامت..
همان روزی ک چشم بیقرارم..
نگاهش در پی چشم تو میگشت:)

به دو چشم تو که گر بی تو برندم به بهشت

نکنم میل به حوران و نظر با ساقی

دل که نه اهل مِی و مستی و نه میخانه بود

الکلِ چشم تو ما را دائم الخمرم نمود


هادی نجاری

ای جان جانانم مرو
از دیده گریانم مرو
بگو مگر چه کردم
چشم تو دنیای من است
این قصه رویای من است
تویی دوای دردم...

برشی از ترانه

بِسمِ ربِّ چشمِ تو،
ای آیه ی دلواپسی

در نگاه تو
موج می زند
هزاران دریا
چشم تو
اقیانوس آرام آرام است...

سایه را کردی بغل تا من رَهَم را گم کنم؟!
بهترینم، مِهر در چَشمِ تو غوغا می کند.
شیما رحمانی

و چه فرقی می کرد؛ واژه در چَشمِ تو باشد
یا؛ نگاهِ پنجره؟!
آن دَمی که؛ کوچه شعرِ بی کسی بود.
شیما رحمانی

مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود

ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی

مجرمم
جرم نگاه دزدکی بر چشم توست
بین بازوهای خود زندانیم کن تا ابد

یک لشکرِ چشم تو
و یک قلب من زار
در جنگ نبودی که ببینی چه کشیدم .
.

در شب چشم تو میخوانم که غم ها رفتنی است
قصه جانسوز غم هارا چرا باور کنیم؟