زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
1.0 امتیاز از 1 رای

با حسرت دیدار، چه شب ها که سحر شد
این عمر من و توست که بیهوده هدر شد

هرگاه نسیمی به سرِ زلف تو پیچید
خاکستر افروخته ام زیر و زبر شد

تا آمدم از وعده ی دیدار بپرسم
لب های تو محدود به اما و اگر شد

از چشم تو افتادم و دیدم که به جز من
هر قطره که از چشم تو افتاد، گهر شد!

در کوزه ی خشکیده، نَمی راه ندارد
بیچاره نگاهی که به امید تو تر شد


ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن