از هر کسی که خاطره دارم پرید و رفت
دل دست هر کسی که سپردم برید و رفت
بادام چشم های مرا بی خیال شد
تنها انار سرخ لبم را مکید و رفت
من دل نداشتم که به او نه بگویم و
او التماس دست مرا هم ندید و رفت
حاشا به غیرتش که دم رفتنش مرا
راحت سپرد دست رقیب جدید و رفت
صد شاخه گل برای نگارش خریده بود
یک شاخه گل برای من اما نچید و رفت
آنقدر گفت و گفت حسابت از او جداست
تا عاقبت شبی به حسابم رسید و رفت
ZibaMatn.IR