100 متن کوتاه آغوشت ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن آغوشت برای اینستاگرام و بیو واتساپ
قصدم نشستن بود...اما در کنارت...نه چشم انتظارت...قصدم شکستن غرورم بود...اما در آغوشت...نه زیر پایت...قصدم زندگی بود...اما با تو...نه با خاطراتت...قصدم پیر شدن بود...اما به پایت..نه به دستت!!...
️و آغوشت تنها پناهگاه
امن جهان است ️
️بگذار تحریم ها بیشتر شوند
و امنیت از بین برود️
️مرز ، بازوان توست
و امنیت نگاهت️
️بگذار آغوش تو
تنها پناه ناامنی هایم باشد️
به صبح می مانی
به طلوع عاشقانه خورشید
به طراوت نسیم سپیده دم
و آن هنگام که
آغوشت بزرگترین آرزوی من است..
️️
مُهم نیست که شانه هایت تجسم است !
و آغوشت خیال
همه یادت اینجاست
نگاهت ، صدایت ، خنده هایت
دیگر چه میخواهم
️️️
نمی دانم ..
چرا وقتی به آغوش می گیرمت
دیگر به هیچ چیز فکر نمی کنم ..
شاید آغوش تو...
بُن بست ..
تمام افکارم است ...
️️️
لب های تو همان سیب سرخ
آدم و حواست
بچشم رانده میشوم
نچشم میمیرم
اصلا مرا چه به بهشت
بگذار مرا تبعید کنند
به زمینِ آغوشت...
️️️
دلم یک عشق میخواهد
یک کلبه چوبی
یک دوستت دارم ساده
ویک ارامش ابدی
که در اغوشت تجربه خواهم کرد...
ودیگر هیچ....
نمیدانی چه لذتی دارد
فشرده شدن در تنگنای آغوشت
وقتی مرا محکم می فشاری و در گوشم
می گویی دوستت دارم
احساس میکنم
مالک تمام عاشقانه های جهانم...
سهم من
از هفت میلیارد آدم خلاصه میشه در
حصار اغوشت.... در شیرینی لبانت...
هفت میلیارد آدم یعنی تو
️️️
ڪه حلقه ی
آغوشت
سلسله ے
مُحڪمے ست از
جنسِ آفتاب
من....
روشنی تو را
باور دارم....
️️️
و من زیباترین زن جهانم...
در زیباترین نقطه ی جهان...
یعنی همان لحظه ای که...
در آغوشت نگاهم میکنی...
️️️
میشود بغلم کنی؟
محکم
دلم تنگ است
برای بوی تنت
برای دستانت که دورم گره شود
برای حس امنیتی که آغوشت دارد
بغلم کنی و هیچ نگویی
بگذار گریه کنم
میشود بغلم کنی؟ ️
آرزو می کردم که درجشن میلادت تک ستاره آسمان چشمانت باشم تا در آغوشت طولانی ترین شبم را تقدیمت کنم
و درکلبه انتظارت بوسه ھایم را میھمانت!
تولدت مبارک!
آغوشت را شبی
عاشقانه به آغوشم بسپار ..
من و آغوشت سالهاست
خیلی چیزها را به هم بدهکاریم ...!
بیدار شدن در عطر موهایت و حصار آغوشت
تنها صحنه ایست که
قدرت بخیر کردن صبح را دارد...!!!
رمز عاشقانه هایم
نام زیبای توست
مست عشق میشوم
از شنیدنش ,
دستار احساسم را
به باد میدهم
تا بال و پر بگیرم
سوی خرابات آغوشت...
چقدر
ملموس می نویسم...
از آغوشت
از لب هایت
از بوی موهایت
از آرامشِ دستهایت
منی که از بودنت تنها نبودنت را دیده ام!
ای بزرگترین
ایهامِ شعرهایم...
بیدار شدن در عطر موهایت
و حصار آغوشت
تنها صحنه ایست که
قدرت بخیر کردن صبح را دارد
️️️
دلم، مست شدن
با "تو" را می خواهد
مرا پیاله ای شراب بنوشان
سبزم نما ، زنده ام کن
با من به رقص برخیز و مرا
ذره ذره در آغوشت بمیران
گرمای آغوشت
این فصل را عاشقانه تر کرده
پر و بال داده به عشق مان
دل انگیز و دوست داشتنی تر شده
بی شک
از دل ِ تابستان به قلبم رسیده ای.
موسیقی نمی دانم...
بداهه می نوازمت....
با تحریرهای مخملی...
زیرو بم آغوشت را
خوب بلدم . . . !
بگذار آغوشت آرامگاه من باشد
هنگام که چون پرنده ای
به جانب تو بازمی گردم
با منقاری از شعر...
آغوشت را
باز کن تا تپش های تند قلبم را
به اقیانوس آرام برسانم
آغوشت را باز کن تا هراسی را که
در دلم دلواپسانه
تورا بهانه می کند
به تسکین برسانم
معبدی ساخته ام، از جانت!
هر روز،
به پابوسی آغوشت، می آیم!
زانو می زنم تا خوب نگاهت کنم!
زیبای من!
جهان را، در تو ریخته اند ...
️
با چشمانی باز
رویاهایی را می بینم
که در سکوت اتاق،
ورق ورق
شعر می شوند....
برگرفته
از آوای ماهوری نگاهت
تا اقیانوس آرام آغوشت
سرد است هوا پناه بر آغوشت
اینجا خبری نیست مگر آغوشت
راه از همه سو بسته و یخبندان است
ای عشق مرا بگیر در آغوشت !
تورانمی دانم، اما
برای من
هیچ کس شبیه تونیست!
تو چشم هایت،
نگاه کردنت،
حرف زدنت
و ازهمه مهم تر آغوشت،
باهمه تفاوت دارد… !
مزرعه رویاهای من
به اندازه تختخواب
دونفره ایست
که هر شب تو
در آن دلبری میکنی
و از نوبرانه های
بهار آغوشت
مرا به تاراج
شاه توت لبهایت
دعوت میکنی...
شب با خیال آغوشت خوابیدم و
صبح، با خیال بوسه ات برخاستم
کسی اینجا مرا دید وگفت:
امروز تنت چقدر بوی خوش می دهد!
به قلم شریفه محسنی \شیدا\
اگر یک بار در یابم
بهار فصل آغوشت
تمام شهر پرگردد
شکوفه
سر زند هرجا.....
حجت اله حبیبی
پناهنده میشوم
به سرزمین آغوشت
امانم بده!
در گوشه ای دنج
از چهار خانه های پیراهنت :)
آغوشت،،،
آخ خ خ!
متقاعدم می کند،
--بهشت وجود دارد!
لیلا طیبی (رها)
آغوشت قدر مطلق من است؛
با هر حالی که داخلش شوم
به هنگام خروج . . .
لبریز از حس مثبتم :)
- ریحانه کهنوجی
با بوسه ای چهار میخ میکردم تن آرزوهایم را به آغوشت اگر دیواری میان ما نبود
قلب تو جزیره ای ناشناخته است
و من هر روز در پی کشف آنم
برای من مقدسی
مثل پرچم وطنم
برای تو باید جنگید
برای تو باید جان داد
کوثرمرادی فر❤
در آغوشم بگیر
که جز آغوشت,دیگر برایم پناهی نیست
سرشار از احساس است،
شعرِ زندگی با تو؛
وقتی که:
صبح،
از مَطلعِ آفتابگردانِ بوسه هایت،
شکوفا می شوم؛
و شب،
در مَقطعِ شب بوی آغوشت،
آرام می گیرم!
زهرا حکیمی بافقی
کتاب گل های سپید دشت احساس.
در آغوشت پرِ پرواز دارم
غزل از سعدی شیراز دارم
جهان از جام چشمان تو مست و...
کنارم دلبری طناز دارم
✍نازی م
(بهناز محمدی)
اغوشت خانه ی من است ..
محکم در اغوش بگیر ..
مرا بی خانه نکن …
المیراپناهی -درین کبود
نویسنده
مرا درشفاخانه ی آغوشت
بستری کن
تا با آرامبخشی از لبانت
عاشقانه هایم را
در حصار بازوانت
چُرت بزنم
علی مولایی
آغوشت را
چگونه روزه بگیرم
وقتی عسل چشمانت
دهان نگاهم راآب می اندازد
ومن
پنهانی قورت می دهم
طعم نگاهت را
علی مولایی
پائیز آمده است اما
در سرم هوای بهار موج میزند
پاییز آمده است اما
من در آغوشت
همیشه سبزم
در آغوشت بیارامم چه زیباست!
برایم ناکجایش قدّ رویاست!
در آن شورش ترین احساسِ نابی،
برای باورِ قلبم مهیاست!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
حالا که چشمانت
دنیای مرا
به بازی گرفته اند
آخرتم را
درآغوشت بسوزان
علی مولایی
رویایِ من همیشه
پاییز است سردُ بارانی
بهانه ای
برایِ آمدن در آغوشَت
زیرِ چترِ سیاهَت
گرفتنِ دستانَت
قدم میزنیم
کوچه یِ خیال را که
انتهایَش به بوسه
ختم میشود.
آگرین یوسفی