100 متن کوتاه چشم هایت ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره چشم هایت
100 متن کوتاه چشم هایت ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن چشم هایت برای اینستاگرام و بیو واتساپ
در آسمان چشم هایت ، می نگرم ریزش گلوله برف های رویاهایت را به دریای عشق.
و قلبم موجی ست در تلاطم دریای چشم های تو...

بگو ببینم،
دست لرزان کدام اتفاقی،
در چشم هایت یک شیشه دوات سیاه ریخته،
که چشم هایت چنین دل انگیز و زیباست...
مهدی بابایی ( سوشیانت )

چشم هایت...
نور می تاباند و صبح عشق را به پنجره می کوبد!
طلوع در چشم های توست...
خورشید هیچ کاره بود...

چشم هایت
همه چیز را لو مے دهد
نگو ڪه عاشقم نیستے ...
انگار ڪه بخواهے
بوے عطرے تند
پیچیده در اتاقے ڪوچک را
انڪار ڪنے ....
ساکت نباش
عشق را باید فریاد زد

برای صبح شدن
نه به خورشید نیاز است
نه خنده های باد
چشم هایت را که باز کنی
زندگی عاشقانه طلوع خواهد کرد️
️️️

ترکیب تو و چشم هایت می شود کندو
و من،
کهنه سربازی
که مدام
دور تو می چرخم
علی گلشاهی (ورژیرا)

چشم ها خواندنی ترینند
این چراغ هایِ بی دروغ!
به کلمات دل نمی بندم
حرفی اگر بود
با چشم هایت بگو...

صبح
باور عشق است
در لبخند آسمانی تو
وقتی
چشم هایت را باز می کنی
و عطر نگاهت را
بر خورشید می پاشی
تا غزل غزل
روشنی بسراید

تورانمی دانم، اما
برای من
هیچ کس شبیه تونیست!
تو چشم هایت،
نگاه کردنت،
حرف زدنت
و ازهمه مهم تر آغوشت،
باهمه تفاوت دارد… !

آنقدر چمشهایت زیباست
وقتی به آنها نگاه میکنم
محوتماشا می شوم
غافل از اینکه بدانم چه رنگ است
رنگین کمان چشمهایت
هوش از سرم برده است
جانا تویی و بس

گیسوی سیاهت در روز،
تکه ای لمس شدنی از شب است،
و چشم هایت در شب،
تکه ای از آسمان آبی،
به جای مانده از روز.
مهدی بابایی ( سوشیانت)

شب است ، تو که باشی !
چشم هایم را به چشم هایت می دوزم
بوسه را از لب هایت می چینم و
آغوشم را در آغوشت عاشقانه
به معنا می کشم.
️️️

دلتنگی
از چهره ی غمگین
شعرهایم می بارد
کجاست چشم هایت ؟
تا در آغوش بگیرند
واژه های بی تابم را
بیا که چشم های تو
تنها پناه
شعرهای من است
مجید رفیع زاد

تاریکی شب
موهایت را به خاطرم می آورد
و سکوتش
چشم هایت را
آنگاه که تو پلک می بندی
و من چون ناله ی مرغ سحرخیز
پر از فریاد می شوم
مجید رفیع زاد

در چشم هایت خیره بودم، غرقِ لبخند
اما زنی در عمق جانم گریه می کرد
رفتم...ولی از سایه ام می شد بفهمی
چشمم، لبم، دستم، دهانم گریه می کرد...

چشم هایت، تمام چیزی ست
که از زندگی میخواهم …
نگاهت را که داشته باشم
هزاران بهانه دارم
برای نفس کشیدن
برای زنده ماندن
برای عاشق شدن
و حتی برای مردن …!

اگر روزی چشمهایت را باز کردی ،
و خودت را وسط یک کوره دیدی نترس !
و سعی کن از آن پخته خارج شوی ،
چرا که سوختن را همه بلدند ...

میخواهم ؛
ڪمی در فنجانت شعر بریزم
بنوش و عاشق تر شو
بهانہ نڪَیر
دوستم بدار
من در معبد چشم هایت
عشق را
ستایش میڪنم هر روز ..!!

عمق چشم هایت قصه هزارویک شب یلداست تمام نمی شودهرچه می خوانم

برای صبح شدن
نه به خورشید نیاز است
نه خنده های باد
چشم هایت را که باز کنی
موهایت که پریشان بشود،
زندگی عاشقانه طلوع خواهد کرد
