100 متن کوتاه سکوت ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره سکوت
100 متن کوتاه سکوت ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن سکوت برای اینستاگرام و بیو واتساپ
وقتی داری روزهای سختی رو میگذرونی
و متعجبی که پس خدا کجاست،
یادت باشه استاد همیشه موقع امتحان
سکوت میکنه ... .
من ارزش سکوت را
ازگلدان پژمرده ی مادربزرگ آموختم
آن هنگام که می دانست دیر یا زود خشک می شود
اما طلب آب بیشتری نکرد
تا گلدانش را به یک کاکتوس ندهند
مرا جواب می کند
سکوت چشمهای تو
و باز تنگی نفس
و باز هم هوای تو
دوباره می زند به این
سر جنون گرفته ام
دوباره انقلاب من
دوباره کودتای تو..
شفیعی کدکنی
ثانیه هایم بی تابانه می خواهندت؛
تو که نمی دانی؛
و من،
بعد از این،
از سکوت سرشار خواهم گشت!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)
بعضی ها گریه نمی کنند اما
از چشم هایشان معلوم است
که اشکی به بزرگی یک سکوت،
گوشه ی چشمشان به کمین نشسته..
بعضی وقتا دلم یه کلبه میخواد
یه کلبه چوبی/کنار دریا
شایدم وسط جنگل
دلم بوی چوب بارون خورده نم گرفته میخواد
دلم یه دنیا سکوت میخواد
یه دنیا آرامش
فقط همین
سکوت نکن …
زمزمه کن گاهی !
قدم بزن در کوچه های زندگی …
و گاهی آرام پرواز کن …
این آبی بیکران مال تو نباشد …
مال کیست ؟
پدرم اوج صبر است از سکوت دفتر خاطراتش پی بردم .
المیرا پناهی درین کبود.
سکوت کشنده ترین سمی است که انسان را با درد بسیاربدون فریاد میکشد…….
نویسنده:المیراپناهی درین کبود
دزدیدند صداقت صدایم را؛
و سکوت است آن سوی امواج؛
نیست واکنشی از احساس؛
ره به جایی نیست در کششِ پنجره ها؛
چه نامردند ثانیه های التهاب!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۱۶۷.
آرام بگیر!
گاهی باید یک دایره بکشی و بنشینی درونش
بگذار به حال خودش زندگی را
و هیاهوی آدم ها را...
بنشین کنار سکوتت
و یک فنجان چای
به خودت تعارف کن...
در دلم هزاران حرف در سکوت خفته اند
سکوت را نشکن حرف ها بیدار می شوند .
آخر شب که می شود نگاهی به دل آسمان می اندازم تنها کسی که در کنارم می ماند سکوت است دلم میگیرد و بغض راه نفسم را می بندد چاره ای ندارم جز ریختن اشک هایی همچون خون.
همیشه نباید حرف زد
گاهی باید سکوت کرد
حرف دل که گفتنی نیست!
باید آدمش باشد
کسی که با یک نگاه کردن
به چشمت تا ته بغضت را بفهمد.
به قیمت سفید شدن موهایم تمام شد!
ولی آموختم که :
ناله ام، سکوت باشد...
گریه ام، لبخند...
و تنها همدمم، خدا.
واژه هایم بی صدا فریاد میزنند
تو را،
دوست داشتنت را،
بودنت را،
رهایشان نکن!
نگذار در نبودت سکوت کنند
کلماتم اگر بغض کنند
راهی برای نجاتم نیست...
پاکت سیگار
خوب است یا بد نمی دانم
فقط یک شعله ی آتش میان من او فاصله است.
روشنش میکنم همین حالا
کام میدهد یا کام میگیرد نمیدانم فقط دنبال گم شدن میان دود سیگار می مانم.
حمید پناهی زاده
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان،
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده ،
تنها به شمعی
قانع اند واندکی سکوت...
هیچ نمی گویم فقط سکوت و سکوت و سکوت.
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم و نه حتی حوصله اش....
گاهی،
بغضی مبهم،
در گلویم هست؛
که بنفش می کند،
جیغِ سکوتِ احساسم را!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
در سکوت دل خود، داد زدم؛
داد دل، یکسره فریاد زدم؛
بس که احساس دلم، درد و غم است،
مشعل غم، به ره باد زدم...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
تو را می خواهم؛
و با تک تک سلول هایم،
می سرایمت؛
و با صدای سکوت سینه،
آوازت می کنم...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۳۹.
تصویر تو در سکوت قاب می خندد
دریاست به پوچی حباب می خندد
من نیستم این که شادمان می بینی
دیریست به چهره ام نقاب می خندد
در حوالی مهر ،صدایش کردم
با بی مهری سکوت کرد
المیراپناهی درین کبود.
سه چیز تحملش خیلی سخته
حق با تو باشه
ولی بهت زور بگن!
بدونی دارن بهت دروغ میگن
نتونی ثابت کنی!
تتونی حرف دلتو بزنی
و مجبور باشی سکوت کنی!
هم از سکوت گریزان ، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم ؟! چنین چرا بیزار
{شهر ۲ - فاضل نظری}
ردّی از من نمی یابی
نه مشتی خاکستر
نه حتی قطره ای خون
تنها خودم می دانم
چگونه مرده ام
سقوط در برمودای سکوت
دوستت دارم!
دلیل عاشقانه هایم بود
توباسکوت خود شکستی ازدرون مرا
بیا ودوباره غوغا کن
باهجای عین وشین وقاف
همیشه نباید حرف زد
گاهی باید سکوت کرد
حرف دل که گفتنی نیست!
باید آدمش باشد
کسی که با یک نگاه کردن
به چشمت تا ته بغضت رابفهمد...
خوشا چشمی که خواند حرف دل را
نمانده در دلم دگر توان دوری
چه سود از این سکوت و آه از این صبوری
تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد
بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد
مرا جواب می کند
سکوت چشمهای تو
و باز تنگی نفس
و باز هم هوای تو …
دوباره
می زند به این سر جنون گرفته ام
دوباره انقلاب من…
دوباره کودتای تو…
در کوچه ، خیابان ، مترو
صدای تو را می شنوم
در خانه ، سکوت ، رویاها
می گویند دیوانه ام
می گویم دیوانه اگر بودم
که صدای شما را می شنیدم
اگر کسی گرهای دارد
و تو راهش را میدانی سکوت نکن!
اگر دستت به جایی میرسد کاری کن.
معجزهی زندگی دیگران باش
بیشک فرد دیگری معجزه زندگی تو خواهد بود ...
دستان تو
آغاز است برای دیوانگیم
دستان توامنیت است
برای بی قراری هایم
اجابت است
برای دعای نیمه شب
آرامش است
برای بغض های بی وقتم
دستان تو
حرف است میان سکوتم
اگر خاموش باشی تا دیگران بهسخنت آورند بهتر از این است که در حال سخنگفتن دیگران خاموشت کنند.
ارزوهای سوخته/نالهِ مرگ/اسمان سیاه/ابرها نا بارور/خون در راه است /مار به لانهها افتاده /راه گم گشته/پرِ پرستوها خونین است/سکوت بوی تعفن میدهد .
بسیار وقت ها، با یکدیگر ، از غم و شادی ِ هم سخن ساز می کنیم ...
.
اما ...در همه چیزی رازی نیست...گاه به سخن گفتن ِ از زخم ها ، نیازی نیست...
.
سکوت ِ ملال ها از راز ِ ما سخن تواند گفت
یه سکوتی هم هست که مال بعد از شنیدن
یه سری از حرفاییه که نباید میشنیدی!
حس عجیبیه! بیرونش سکوته
ولی از درونت هی صدای شکستن میاد!
گاهی لحظههای سکوت ،
پرهیاهوترین دقایق زندگی هستند ؛
مملو از آنچه میخواهیم بگوییم ولی نمیتوانیم ..
تو وقتی می بینی که من افسرده ام نباید بگذری
سکوت کنی
یا فقط همدردی کنی
بنا کننده شادیهای من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟
یک قطره ایم که میچکیم در تن کویر و تمام میشویم. . .
شب ها
من را که در آغوش می کشی؛
انگار خدا تمام شهر را
به سکوت دعوت می کند
تا صدایِ دوستَت دارم های
من را در زیر گوشِ تو بشنوند ....
️️️
سکوت..
همیشه به معنای رضایت نیست..
گاهی یعنی خسته ام از اینکه مدام.
به کسانی که هیچ اهمیتی به فهمیدن نمیدهند توضیح دهم!
سیمین دانشور
جزوه را که باز کردم
یاد چشم هایش افتادم
زمان میگذشت و من هنوز
در سطر اول با چشم هایش
عالمی داشتم !
ساعت ها می گذشت و در سکوت تمام ، تمام نا گفته هایم را
میخواند
چشم های نقش بسته ی جزوه ام .
دلتنگ که میشوم
با تو قدم میزنم
تو سکوت می کنی
من لبخند میرنم
تو نگاه میکنی
من لبخند میزنم
تو گریه میکنی
من غرق میشوم
وناگهان کسی بر شانه هایم می زند
خواب دیدم از آسمان انار می بارد
سرنوشت دانه ها اما
یکسان نیست
برف در سکوت مینشیند
انار در خون ...
ما که دانه های دلمان پیدا بود
سکوت
لبخند
اشک
تنهایی
زندگی هست
اما
وقتی تو باشی
تو که نباشی ،
لیوانی حتی روی میز نیست
که
نیمه پُرش را ببینم...
نرجس مهدوى فر(مهرآرا)
من از تو سرشارم
مانند فهم گیاه از هوای شکفتن
مانند ذهن سکوت
از بلوغ یک آواز...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
می رسم باز من به گوشمال سکوت
مثل بانگی که از فراز حنجره هاست
گفته باشم ؛ کسی نمی رهد هرگز
آسمانش اگر بقدر پنجره هاست ...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
می گویند بزرگترین درد آن است
که انسان را به سکوت وادار کند
وقتی که در تمام قصه های من ، تو
همان درد پنهانی ! از هجوم واژه هایم به سکوت پناه می برم.
زهرا غفران پاکدل
گاه گاهی با خود بیندیش....
در سکوت.... بی نقاب..... بی انکار..... به راستی چه چیزی به زندگی تو زندگی می دهد؟ آیا چیزی هست که اگر همه چیز را از تو بگیرند با تو بماند؟
آتشفشان سکوتم!
آسمانی کبود که نباریده بند آمده
زنبقی که از زیر سنگ روییده
نیلوفری که دستش به خشکی نرسیده
اونی که کم حرف شده
همونی که خیلی وقته تنها شده
پ.ن: ۱۴ ماه و یک هفته دلتنگی💔
من برای تو نوشتم
تو برای دیگری خواندی
سکوت میکنم
تا نخواهی چیز دیگری
از قلب من برای دیگری
خاموشی ، بلندترین فریاد در برابر کسی است که منطق ندارد. حجت اله حبیبی
سکوت، زیباترین چهره ی عاشقانه ایست که تصویر ندارد. حجت اله حبیبی
این دل که نِی می زندُ
در سکوت شبُ باران ، می خواند...
همان قوی عاشقی ست
که روزی در فراق یار دیرینه اش
و در مسیر تندبادِ زندگی ،
مسیر عاشقانه ی زندگیش را
به دست فراموشی سپرد...
بهزادغدیری
وقتی
سکوت می کنی ،
همه
فکر می کنن
تو
راضی هستی .
حجت اله حبیبی
من آنم که نرسانم زیانی به کس
که
بافته ام تار تار بدنم را با سکوت
نسرین شریفی
گوشم
آنچنان سنگین شده است
که سکوت را
از دورترین فاصله می شنوم...
مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی ، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟