فرض،این بود که مجنون تو باشم تا ... حیف
حکم،این بود که هرگز نشوی لیلا ... حیف
تو همان دختر خوب دم بختی و هنوز
من همانم که نزد گل به سر دنیا ... حیف
من به هر ساز تو رقصیدم و هی رقصیدم
آدمت هم شدم اما نشدی حوا ... حیف
کاش روزی برسد تا که تو ای یوسف عشق ...
خبر آمدنت شاد کند ما را ... حیف
شیرم و با همه ی شیری خود معترف ام
بچه آهوی تو انداخت مرا از پا ... حیف
شاعرت هم نشدم ، دکتر و اینها به کنار ...
پدرم خواست مهندس بشوم اما ... حیف
غزل ساده و ناقابل ما را بپذیر
مثل حافظ که نداریم بخارا را ... حیف !
ZibaMatn.IR