دل بردی و دل بردنت را دوست دارم
رو راست!من عطر تنت را دوست دارم
در پیش صدها باغ گل تنهای تنها
گلهای روی دامنت را دوست دارم
هستم زلیخایی و خلوت دوست, به به
من چنگ بر پیراهنت را دوست دارم
صدها هزاران شرط داری و قبول است
آخر ولیکن لیکنت را دوست دارم
من ضربه ها خوردم نشستم تاکه در خاک
اما به هر ضربه, فنت را دوست دارم
جان میدهم با شوق, گفتی: جان بده!جااااان!
چون دیدن جان کندنت را دوست دارم
جانم به لب میآید اینجا, خوش به حالت
ای نوش جااااان! خندیدنت را دوست دارم
ZibaMatn.IR