100 متن کوتاه نوحه ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن نوحه برای اینستاگرام و بیو واتساپ
ای یاس پرپر من علی اکبر من
شِبه پیمبر من علی اکبر من
از داغت ای علی جان گریان دو چشمِ لیلا
از لطفِ تیغ و نیزه گشتی تو اربا اربا
تو جان منی اکبر / خونین بدنی اکبر
ای تازه جوان / صد پاره تنی اکبر
بنگر پسرم بر / این قد خم من
لشگر ز ره دور / خندد به غم من
جانم علی اکبر ...
مرغ دل ما زند، پر به هوایت حسین
قبله عالم شده، کرب و بلایت حسین
منم گدایت حسین، منم گدایت حسین
کن نظری از کرم، به این گدایت حسین
حسین حسین جان حسین
دو برادر دو برادر دو شجاع بی نظیر
این علمدار سپاه او امیر
این حسین او ابالفضل جوان
این امام او امیر کائنان
هوا هوای کربلا هوای بین الحرمین
هوای شور و مستیو هوای گریه بر حسین
دلم دوباره پر زده شبیه این کبوترا
حس می کنم پر می کشم تو آسمون کربلا
خدا مرگم بده چه لب های پر از خونی
خدا مرگم بده چه موهای پریشونی
خدا مرگم بده چه اوضاعی چه مهمونی
نه فرشی و نه چراغونی و نه سر دارم و نه سامونی
به ما سر زدی سر زده اومدی
کو بدنت مگه پر زده اومدی
حیدر حیدر اول و آخر حیدر
حیدر حیدر ساقی کوثر حیدر
حیدر حیدر ای مظلوم فاتح
حیدر حیدر فاتح خیبر حیدر
حواست هست به موهای سفید سرم
چقدر امسال از گذشته شکسته ترم
حواست هست نوکرت داره پیر میشه
بخرم ببرم به حرم داره دیر میشه
دوست دارم دوست دارم دوست دارم ارباب
دل بی تاب اومده چشم پر از آب اومده
اومده ماه عزا لشکر ارباب اومده
لشکر مشکی پوشان سینه زنان ارباب
شب همه شب می خونم نوحه برای ارباب
جان آقا سن قربان آقا
قصد کربلا کردی اصحاب و صدا کردی
عاشق بودی و شور عاشورا به پا کردی
عاشورای رویایی رویای تماشایی
ظهری که زبون زد شد تو عالم به زیبایی
به اسم مادرم قسم برا عمو دلواپسم
عمه دعا کن که یه وقت به قتلگاه دیر نرسم
کربلا سراسر همه اشک و آه
نوبت علمداری عبداالله
گردیده از پیکر جدا شاخۀ یاسم
افتاده بر روی زمین دست عباسم
عباس من! عباس من! چشم خود وا کن
بار دگر حمایت از آل طاها کن
باز منو احساس / پیچیده توی هیئت عطر ناب یاس
دوباره پا گرفته روضه عباس / دل و احساس
آه و شور و دم / گره خورده دلم با نخهای پرچم
واسه تو تا همیشه طپش قلبم / میگیره دم
مکن از خار هراس باغ ما دارد یاس
یک بیابان دشمن منم و یک عباس
آسمانم من و عباس علی ماه من است
چه غم از روبهیان شیر به همراه من است
امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود
امشب کنار یک دگر نشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا میشود
من کجا در بین خون و خاک دنبالت بگردم
آمدم تا دور جسمِ بی پر و بالت بگردم
پا به پای من آمدند
می آمدم و میزدند
آواره شدم وای حسین
ای شاه کفنت کو
عقیق یمنت کو
بگو پیروهنت کو
تنت کو
روز شده به چشم زینب سیاه
شمر برون آمده از قتلگاه
وای حسین کشته شد
وای حسین کشته شد
بر سر قرآن مبین ریختند
خون خدا را به زمین ریختند
وای حسین کشته شد
وای حسین کشته شد
خیلی دلم می خواست که بیام حرم پیاده
دعوت نکردی من رو غم تو دلم زیاده
حالا دارم می سوزم تو حسرت کربلا
دوباره قسمت نشد باز من جاموندم آقا
هق هق گریه هام
غم توی نگام
به فدای آقام آقام آقام آقام
تو نکردی ردم
به همه رو زدم
میدونم
خیلی من بدم بدم بدم
خوش آنسری که درآنسر بود هوای حسین
خوش آندلی که در آندل بود ولای حسین
خوش آن تنی که به کوی حسین سپارد جان
خوش آن بدن که شود خاک کربلای حسین
محرم ماه آزادی انسانست
محرم ماه عشق و ماه ایثار است
محرم ماه خون دادن براه حق
محرم وعده دیدار یزدانست
بیاموزازحسین آموزگاردین
سکوتت درقبال ظلم خودش جنگی نمایانست
محرم آمده یارب عجب غوغاست واویلا
برای شاه خوبان تعزیت برپاست واویلا
برای یا حسین گفتن نیازی بر هیاهو نیست
ببین درخانه دلها عزا برپاست واویلا
صدای نوحه ها می آید ای دل!
غمی در حسّ ما می آید ای دل!
سرای سینه ها آکنده از غم؛
شهید از کربلا می آید ای دل!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
به هر جان، بیکران، مهرِ حسین است؛
گلِ خورشیدِ جان، مهرِ حسین است؛
در اوجِ لحظه های سردِ احساس،
تبِ گرمایمان، مهرِ حسین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
میانِ حسّ جان، مهرِ حسین است؛
شفاعت بخشمان، مهرِ حسین است؛
نمی ترسد، دل ار، لغزیده گاهی؛
چرا که، بیکران، مهرِ حسین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
دمیده باز هم بوی محرم؛
شده جاری به هر جا اشکِ ماتم؛
گلِ احساسِ جانها گریه دارد؛
همه، گُلدشتِ دلها گشته دَرهم...
زهرا حکیمی بافقی (کتاب دل گویه های بانوی احساس)
همه، احساسِ دل، پُرشور و شِین است؛
دوباره، ماتمِ مولا، حسین است؛
شده، سرچشمه های شادِ دل، خشک؛
چرا که، اشکِ غم، جان را، در عِین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
هوایِ گریه باز از نو، در عِین است؛
تمامِ قامتم، از غم، چو غِین است؛
گلِ احساسِ جان، گریان شده؛ چون،
عزای مردِ حق، مولا، حسین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
چو شد پاره، دلی که: از عطش می سوخت،
نگاهِ حسّ جان را بر محرّم دوخت؛
یقینا هر که آزاده است، می داند:
حسین بن علی، آزادگی آموخت!
زهرا حکیمی بافقی
(سروده های عاشورایی)
صدای نوحه ها می آید ای دل!
غمی، در حسّ ما می آید ای دل!
سرای سینه ها آکنده از غم؛
شهید از کربلا می آید ای دل!
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
دوای زخمِ قلبم و، شفای سینه ام، حسین؛
دمای مهرِ جانم و، صفای سینه ام، حسین...
زهرا حکیمی بافقی
بیتی از یک مثنوی عاشورایی
(کتاب ققنوس احساس)