100 متن کوتاه تو ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره تو
100 متن کوتاه تو ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن تو برای اینستاگرام و بیو واتساپ
بُگذار زمانه از حِسادت بترکد
انگشتان ِ من
چه به انگشتان ِ \ تو \ می آیند . . .

هیچکس مرا خوب نفهمد جز تو ،
ای من به فدای تو این قلب و لب و چشم و دهانت...

از روزنِ احساس، تو را دیده دلم/
پروانه ی رخسارِ تو گردیده دلم/
هر برگ، زِ گلبرگِ رخِ خوبِ تو را/
تکرار به تکرار، پسندیده دلم/
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.

مرسی ک هستی نفسم
من هیچی ندارم اما...!
وقتی تو هستی حس میکنم
همه نداشته هام با بودنت
جبران میشه...
️️️

من و عشق، پیوندی دیرینه داریم!
کودک که بودم، گل ها را دوست داشتم
و
اینک، تو را...
غزاله غفارزاده

️ عزیز دلم
تو تکرار نمیشوی
این منم که دلبسته تر میشم
نفسم شاید دلیل زنده بودنم باشه
ولی
بی شک ️
تو تنها دلیل
نفس کشیدن منی ...
️️️

ﻗﻠﺒﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ تو ،ﺑﺮﺍی ﺑﻮﺳﯿﺪﻥ تو ،ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ تو ،ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ تو ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺍﻭﻣﺪﻥ
ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ
ﺑﺨﺎﻃﺮ تو ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻡ
️️️

من تو را ،
ریاضےوار ...!
از صفر دوست داشتن ،
تا مثبت بےنهایت عاشقانه ها ...!
دوست دارم ...!!!

همہچیز،
از یڪ دوست داشتنِ ساده شروع شد!
تو ڪَفتی: دوستَت دارم
و من
تا عشق
تا بینہایت
تا خدا پرواز ڪردم...!

هر صبح با تو آغاز میشود
روزم ..
لبخندم..
بوسہ ام..
همہ از عشق
تو پدیدار میشود..
اے تمام بهانہ هایم دوستت دارم....

گفتی تا ابد کنارت می مانم
تو نیستی
ابد شده
یا من دیگر نیستم

کلمه " عزیزم " ...
به بعضی ها خیلی می آید...
مثلا وقت هایی که
مرا " عزیزم " صدا می کنی ...!
چقدر تو
به من می آیی ...

بافتم نام تو را ؛
بر همه ی بود و نبود
میشود همچو تویی داشت
و شعری نسرود ..!؟
..
..
بهزاد غدیری

قدری از خودت را به من بده!
آن وقت من هم دیدنی می شوم
و تو
به تماشایِ من،
خواهی نشست...
غزاله غفارزاده

من و تو
زخمی دست هم شدیم
من یه گل بودم
تو تیغ رو تن سبز من شدی

هوایم با تو شد حالا،
پر از مهر؛
نفس هستی و با تو،
می کشم دم.
چه خاص میشود...
وقتی تو دم گوشم اسمم را
با ضرباهنگ
تپش های قلبت صدا میزنی
و ترانه وار
صبح هایم را
بوسه بوسه بخیر میکنی...️
️️️

مرگ برای من چندان سخت نیست
اگر با نبودنت مقایسه کنم
به مراتب نبودنت سخت تر
وحشت ناک تر است
ترجیح می دهم نفس نباشد
ولی
تو باشی...

به معصومیت نگاهت قسم
و به لطافت دستانت،
که هیچ چیز در این جهان،
جاودانه نیست
مگر مهربانیِ قلب تو!
غزاله غفارزاده

دستهایم پیچک می شود دور تنت
موهایم مثل بافه های ابریشم
آبشار میشود روی مخملیه صورتت
_تو
و اما _تو
باران می شوی و
میباری.

باید گذر کرد
از تمام دلتنگی ها
باید رد شد
از همه ی بیقراریها
حتی اگر
آسان نباشد
این همه دلبستگی
مهم این است
که تو باشی

تو ،،،
شبیه آن باران و
ابرِ بهاری که آنی
می آید و میبارد و میگذرد ،
اما ،،،
خاطره اش همچون شبنم
بر تن گل همچنان باقیست !

اون نمی دونست
اگه میدونست
که چقد نگاه کردن چشماش رو دوست دارم
من رو فراوون می بوسید
این رویای شیرین رو نصف کاره رها نمیکرد
بره
آره
نمی دونست
تو این شهر دردندشت
هیچ خبری نیست...
باریکانی

خیال قشنگی ست؛
شنیدن صدای خش خش برگ ها،
بر زیر پاهایمان...
قدم زدن دو نفره مان، در پاییز!
اما هنوز؛
نه تو آمده ای،
نه پاییز...
