نهاد پا در فرات، خواست لبی تر کند
برای اهل حرم، آب میسر کند
داغ عطش بر لبش هر طرفش دشمنی
باز در این مهلکه یاد برادر کند
تشنه لب داده جان بر لب دریای آب
خجل از روی او گشته دل آفتاب
دست عباس چون جدا شد
محشری در خیمه ها شد
علم افتاده و نیست علمدار حسین، یا حسین
علم افتاده و نیست دگر یار حسین، یا حسین
ZibaMatn.IR