محبوب من ، سلول به سلول تنم تشنه مهر و محبت شما هستند ، هر چه شما بیشتر عشق می ورزید
من بیشتر عاشق شما میشوم و سلول هایم تشنه تر ...
داستان عجیبیست
به اسمان نگاه میکنم نام شما نقش میبند
به ماه نگاه میکنم یاد شما را در دل من می اندازند
غرق در خیال میشوم و در حسرت یک گفتگوی عاشقانه ام ، ناگهان صدای موذن در شهر میپچد ...
دلم میخواهد جان بدهم زمان دیدار ...
ZibaMatn.IR