ساقیِ عشقِ تو ما را به زبانِ شیرین
شربتی داد خوش و شورِ تو درما افگند
عاشقِ رویِ تو از خلق بوَد بیگانه
مرد را عشقِ تو از خویش ببُرّ َد پیوند
گر بَرو عرضه کنی هشت بهشت اندر وی
نکند بی تو قرار و نکند جز تو پسند
هر که را عشقِ تو بیمار کند جانش را
ندهد شهد شفا و نکند زهرِ گزند...
سیفِ فرغانی
ZibaMatn.IR