بر من این جا تو اگر عرضه کنی هشت بهشت ندهم دل به بهشت تو، که دیدار اینجاست
ساقیِ عشقِ تو ما را به زبانِ شیرین شربتی داد خوش و شورِ تو درما افگند عاشقِ رویِ تو از خلق بوَد بیگانه مرد را عشقِ تو از خویش ببُرّ َد پیوند گر بَرو عرضه کنی هشت بهشت اندر وی نکند بی تو قرار و نکند جز تو پسند هر...
شکست آینه و شمعدان ترک برداشت خبر چه بود که نصف جهان ترک برداشت خبر رسید به تالار کاخ هشت بهشت غرور آینهها ناگهان ترک برداشت خبر شبانه به بازار قیصریه رسید شکوه و هیبت نقش جهان ترک برداشت خبر رسید هراسان به گوش مسجد شاه صلات ظهر صدای اذان...