100 متن کوتاه شکوفه ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن شکوفه برای اینستاگرام و بیو واتساپ
دخترم! تو نور را برای روشن کردن روزهای زندگیام به ارمغان آوردی
دخترم! تو شادی را به شیوه عاشقانه خودت به ارمغان آوردی
دخترم! تو یک شکوفه هستی که از عالم بالا آمده
یک گنجینه خاص و زیبا برای عشق!
مهر که می آید، پاییز آغاز می شود برگ های درختان که شروع به ریزش می کنند، شکوفه های لبخند کودکان، یکی یکی گل می دهند
از فشردن
دست های گرم تابستانی تو و
دست های زمستانی من
چه پاییز های انتظار گذشت و گذشت
تا شکوفه های بهاری معتدل
من و تو
بر آمدند
تو آمدی و کوچه های مدینه را باران شکوفه پوشاند
آمدی و آینه ها، به پابوسی ات، آب های جهان را
به انعکاس برخاستند. آمدی، تو یازدهمین چراغ پرفروغ ولایت باشی.
اگر هنوز در رنجی ، بدان به آنجا که باید ، نرسیدهای !
درخت شکوفه میدهد و خشنود است ؛ تنها تخم در رنج و سختی است ؛ درخت شو و جشن بگیر ...
دخترنازنینم ،کوچولوی زیبای من ، تو باغچه ای از امیدی که از شکوفه های انار لبریز هستی.
گلدانی که از زیباترین گل های معطر، خانه را به نزدیکت ترین بهار گره زده ای.
بهار می تواند نام تو باشد
وقتی
که در همهمه یِ سبزِ دلم
دوستت دارم هایت
شکوفه می زنند....️
️️️
شکوفه می دهند رویاهایِ صورتی ام
وقتی رقصِ شور انگیز نگاهت
پروانه ی احساسم را مستانه
به عشق دعوت می کند...
زن بود
شکوفه بود
بهار بود
و در دامنش
هزار باغچهء نم خورده
قایم کرده بود!
زن بود
و هر چقدر که بخواهی
وسعت داشت
و تا
چشم کار میکرد
مادری می دانست و
مادری می دانست و
مادری!
حکایت عشق
حکایت خشکیده شاخه ی نارنجی ست
که در مهر پاییز شکوفه داده باشد،
همین اندازه خیال انگیز و زیبا
و همین اندازه غم انگیز و تنها...
اسفند را دوست دارم
نه زمستان است و نه بهار
گاهی سرد است
و گاهی درختانش شکوفه میزنند
مثل توست
مثل من ست
مثل ما آدمهاست...
زمستان باشد یا پاییز
فرقی نمی کند.
اگر،،،
دوست داشتن،
به جان درخت بیفتد؛
چهار فصلِ سال شکوفه می دهد!
(زانا کوردستانی)
میدانست
شلاق زمستان چه میکند !
با تن لخت میدانست اما اعتنا نمیکرد ؛
به ناز و ادای نارنجی برگ ها درختی که دل
در گردی شکوفه ی بهار نهاده بود ...
مثل این زمستان سر درگم
گاه شکوفه می زنی
گاه برف
تو اما
نگران نباش
همه جورت زیباست
میچسبد در این بهار
کنارِ این شکوفه ها
کنارِ باران های بی قرار و ناگهانی اش
یک فنجان چای "بهار نارنج"
که کنارش آدمی از جنس عطرِ اردیبهشت نشسته باشد...
اگر یک بار در یابم
بهار فصل آغوشت
تمام شهر پرگردد
شکوفه
سر زند هرجا.....
حجت اله حبیبی
تمام دشت مال توست
تک درخت!
شکوفه بزن
آلوها را قرمز کن
مباش چشم به راهِ خزان و باور کن
تو را شکوفه شکوفه بهار می فهمد
رضا حدادیان
ای قرار روح بی قرار من
بمان درسرای آسمان دلم
که تب عشق تو در پیکرم هست تاهستم
مرامیان قلبت نگه دار
من آن شکوفه ی اندوهی
که درخیالم فقط تو می رویی
تک درختی به دور از همهمه جای گزید
گمان نمی برد که هر روز گنجشکان
در پیچ و تاب مویش
یاد درختی با شکوفه های صورتی را سنجاق کنند.
نسیمِ مرگ می وزد اینجا،
من
خواب شکوفه می بینم انگار
در معبرِ بادهایِ آشفته.
حوالیِ چشمانم ابری
ویرانه ی قلبم
گِل آلود،
شکوفه ها آمدند و رفتند
سِیل تو را بُرد.
پا به پای ارغوان ها بیا
دست در دست گیلاس ها شکوفه بزن
ما هم دلمان بهار میخواهد
مصطفی فروتن