100 متن کوتاه جوانی ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن جوانی برای اینستاگرام و بیو واتساپ
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
همتم تا می رود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند
می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست
منتظر میمانم
تا عصایت شوم
سوىِ چشمانَت
یاداورِ قرص هایت
هم بازىِ نوه هایت
من جوانى ام را،
براى پیرى ات کنار گذاشتم...
سال ها بعد می فهمی
آنچه به تو بر نمی گردد
جوانی و زیبایی نیست
آنچه به تو بر نمی گردد
منم که تو را پیر یا زشت هم می پرستید
فصل ها برای درختان
هر سال تکرار میشوند
اما فصل های زندگی انسان
تکرار شدنی نیست !
تولد
کودکی
جوانی
پیری
امروزت را دریاب.....
شاید .فردایی نباشد..
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست
من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست
غافلگیرم کردی، درست مثل شعر..!
در دلم نشستی، درست مثل عشق..!
و به من جانی تازه بخشیدی
درست مثل جوانی..!
تعجب می کنم
نکند تو آنی
نکند تو همانی..!
️️️
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری أرزومندم که برگردم به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
جوانی ات را به پای کسی بریز
که بوی ماندنش
شهر را برداشته باشد.
افسوس که نامه جوانی طی شد / وان تازه بهار زندگانی طی شد / حالی که ورا نام جوانی گفتند / معلوم نشد که او کی آمد کی شد
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
نیامدی و .....
دیر شد....
بخشی از شعر
نشسته ام به پنجره نگاه میکنم
دریچه آه میکشد...
تو از کدام راه میرسی ؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود...
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد ...
هوشنگ ابتهاج
چه شد صبرو قرارم وایِ بر من
چه بد شد حال زارم وایِ بر من
جوانی رابه پیری هدیه دادم
سیه شد روزگارم وایِ برمن
دگر نه جوانی را خواهم بخشید نه لذتی را از پیری خواهم برد وای از دنیای تباه زندگی جزء غرور و اسراف هیچ است زندگی کام به کام هیچ کس وفا نخواهد داشت لحظه به لحظه خوب میگوییم آخر......
وای از شور جوانی که به یک پلک زدن
آمد و در گذر حادثه ها گم شد و رفت
گذشت این عمر و جوانی
اما بهار را ندیده خزان شد
تمامی زیبایی های جهان و جهانیان ،
نقاشی قشنگی از جانب خدای یکتا ست.
جوانی همچون باد صبا میگذرد ..
نویسنده:المیرا پناهی درین کبود