و من تو را
بهارِ این زمستان
می دانم
.
من یاد تو را
هر صبح...
هر عصر...
و هر شب...
همچون نفسی گرم در یک روز برفیِ زمستانی که دستانم را گرم می کند
همچون تشنه ای در کویر که به آب رسیده،
و همچون یک چای دلچسب کنار پنجره، به تاروپود روحم تزریق می کنم...!
ZibaMatn.IR